خودآگاهی هوش مصنوعی
با وجود ادعاهای قوی در مطبوعات و شبکه های اجتماعی ، هوش مصنوعی هنوز آگاهی ماشینی را توسعه نداده است. با این حال، محققان هوش مصنوعی مدلهای محاسباتی را توسعه دادهاند که نشانههای خود را از جنبههای آگاهی طبیعی میگیرند. این مدل ها از این واقعیت الهام گرفته شده اند که آگاهی با یک تجربه یکپارچه همراه است. ما جهان طبیعی را مجموعهای از صداها، رنگها، اشکال و تصاویر میدانیم. مدلهای دیگر مبتنی بر حافظه فعال هستند که برای درک جهانی از دنیای بیرونی حیاتی است. علاوه بر این، مدلها انگیزه زیادی دریافت میکنند، زیرا یکی از تواناییهای هوشیاری، درک جهان به عنوان یک کل و تمرکز بر چیزی با جزئیات است. در نهایت، یک حوزه هیجان انگیز تحقیق، تجزیه و تحلیل مدل های فیزیکی، مانند مدل های کوانتومی و انرژی آزاد است. به هر حال آگاهی پدیده ای از دنیای فیزیکی است و باید بتوانیم آن را با ابزارهای مناسب فیزیک مطالعه کنیم. زیستشناسی ممکن است به ایجاد آگاهی ماشینی کمک کند، زیرا مدلهای بیولوژیکی از مدلهای محاسباتی زیربنای عملکرد ماشینهای آگاه الهام میگیرند. این واقعیت که هوشیاری ممکن است به یک تجربه یکپارچه، توجه و حافظه فعال مرتبط باشد، همگی پیشنهادهای بیولوژیکی هستند. جرالد ادلمن، برنده جایزه نوبل، پیشگام استفاده از ربات ها برای تأیید سازماندهی مغز و تئوری های آگاهی بیولوژیکی بود. اصل راهنما این است که ما فقط زمانی چیزی را خوب می فهمیم که بتوانیم آن را بسازیم. بنابراین، زمانی که بتوانیم آگاهی مصنوعی ایجاد کنیم، آگاهی طبیعی را به خوبی درک خواهیم کرد. مطالعه مهندسی زیستی و بیوانفورماتیک کمک زیادی به درک فرآیندهای بیولوژیکی و علوم اعصاب می کند که زمینه ساز آگاهی است. به عنوان مثال، امروزه محققان به بسیاری از داده های مغز از MRI، سی تی اسکن، الکتروانسفالوگرام و غیره دسترسی دارند. مسئله مهم این است که آیا آگاهی را می توان بر روی رایانه ها یا روبات ها پیاده کرد یا چیزی است که از مدل های محاسباتی فرار می کند و فقط به دنیای زیست شناسی تعلق دارد. آن وقت فقط یک موجود زنده می تواند هوشیار باشد. بنابراین یک ربات، هر چقدر هم که پیچیده باشد، هرگزقادر نخواهد بود. بحث دیگر مربوط به نقش تجسم در آگاهی است: آیا موجودی بیجسم مانند رایانه میتواند هوشیار باشد یا اینکه یک شی با حسگرهایی برای دیدن و محرکهایی که قادر به حرکت، لمس کردن، نگاه کردن و غیره لازم است؟ بر اساس این فرضیه، یک ربات می تواند هوشیار باشد، در حالی که یک کامپیوتر هرگز نمی تواند هوشیار باشد. اما این فرضیه ثابت نشده و بسیاری از علما آن را رد کرده اند. یک موضوع مرتبط به نقش محیط بیرونی مربوط می شود: آیا آگاهی در مغز قرار دارد یا نسبت به محیط اطراف ما است؟ این مسائل از این جهت ضروری است که با واگذاری آنها به انسان، امکان هوشیاری را فقط برای مغز، بدون بدن و محیط بیرونی، انکار می کنند. علاوه بر این، سوال بزرگ این است: آیا یک ربات می تواند چیزی شبیه درد یا شادی را احساس کند یا می تواند آن را جعل کند؟ یک بحث مربوط به اندازه گیری هوشیاری است: چگونه می توانیم تشخیص دهیم که یک ربات واقعا هوشیار است؟ ممکن است آگاهانه نباشد، اما می تواند بی عیب و نقص تجربه احساسات را تقلید کند. همین امر در مورد انسان ها نیز صادق است: چگونه متوجه شویم که شخص هوشیار است؟ روشهای کنونی عمدتاً حول گونهای از آزمون تورینگ است که مبتنی بر موضوع تقلید است. این آزمون به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته است: برای ارزیابی عملکرد ربات به یک شخص سوم آگاه نیاز دارد، این آزمون کاملاً به زبان متکی است و با این حال یک ربات آگاه ممکن است توانایی آخرین سیستم های تولید زبان، آزمون را پشت سر بگذارند. امروزه اخلاق یک موضوع داغ در مطالعات هوش مصنوعی است. مشکل ممکن است ارتباط نزدیکی با مشکل هوشیاری داشته باشد. اگر یک موجود طبیعی یا مصنوعی نتواند چیزی را احساس کند، هرگز نمی تواند درست را از نادرست تشخیص دهد. تمام قواعد و قوانینی که بشریت داده است ممکن است غیرقابل درک باشد و به نظر می رسد قراردادهای شعاری صرف برای موجودی ناتوان از رنج و خوشبختی باشد. سه قانون معروف رباتیک آسیموف کاملاً قابل پشتیبانی هستند، اما مانند همه قوانین، بسیاری از ابهامات را پنهان می کنند و دقیقاً از همین ابهامات است که داستان های هیجان انگیز آسیموف سرچشمه می گیرد. موجودی آگاه که هیچ احساسی ندارد نمی تواند خوب و بد را فراتر از قوانین درک کند. سپس، مشکل اخلاقی در هوش مصنوعی، یا مشکل همراستایی ارزشهای ماشین با ارزشهای فرد، تنها در صورتی قابل حل است که مشکل ایجاد احساس در ربات به طور همزمان حل شود. از سوی دیگر، ساختن یک ماشین واقعاً آگاه ممکن است به معنای ایجاد موجودی باشد که می تواند رنج بکشد. طراحان ماشین خودآگاه مسئول افزایش رنج در جهان خواهد بود، زیرا حتی ماشینها و روباتها را در معرض پریشانی احتمالی قرار میدهند. موضوع مهم دیگر مربوط به ساختن ذهن نه یک بزرگسال بلکه یک کودک و سپس رشد و تکامل آن است. این یک چالش گسترده در رباتیک است که به آلن تورینگ باز می گردد. با این حال، تکنیکهای یادگیری امروزی روشهای بهینهسازی ریاضی هستند که اشتراکات کمی با توانایی یادگیری طبیعی دارند. علاوه بر این، دستگاه علاوه بر هوشمند بودن، باید بتواند نوعی آگاهی را توسعه دهد. حوزه هوشیاری ماشینی یک گردآورنده برای همکاری های تحقیقاتی بین المللی است. موسسات تحقیقاتی ایالات متحده و آسیا در این رشته جدید تحقیقات بسیار فعال هستند. علاوه بر تحقیقات آکادمیک، استارت آپ هایی در سیلیکون ولی در این زمینه فعال هستند. تحقیقات اروپایی در دانشگاه ها و استارت آپ ها نیز با ابتکارات و فراخوان پروژه های اختصاصی به این موضوع علاقه مند هستند. ابتکارات بسیاری اخیراً در بریتانیا نیز به وجود آمده است. چالش ایجاد یک موجود آگاه، کار بزرگی است که احتمالاً نه تنها توسط یک محقق یا یک آزمایشگاه تحقیقاتی، بلکه با تلاش ترکیبی بسیاری از دانشمندان رایانه، فیلسوفان، دانشمندان مقدمه شناختی و عصبشناسان دنبال میشود.
Comments
Post a Comment