Skip to main content

Featured

  Promoting Peace in a Turbulent World: Strategies to Resolve Political Conflicts In today’s world, political conflicts are rampant, causing immense human suffering and destabilizing entire regions. From the ongoing war in Ukraine to the enduring Israel-Palestine conflict, the need for effective conflict resolution strategies has never been more urgent. This essay explores various approaches to mitigate and ultimately resolve political conflicts, emphasizing diplomacy, economic development, and international cooperation. Diplomacy and Dialogue Diplomacy remains one of the most potent tools for conflict resolution. Engaging in open, honest dialogue allows conflicting parties to understand each other’s perspectives and grievances. The United Nations (UN) plays a crucial role in facilitating such dialogues. The UN Security Council, for instance, can call upon parties to settle disputes through peaceful means and recommend methods of adjustment or terms of settlement 1 . Additional

 

انتساب نادرست حافظه در روانشناسی

 تخصیص نادرست حافظه یا اسناد منبع به پدیده ای اطلاق می شود که در آن افراد هنگام بازیابی خاطره، منبع آن را به اشتباه شناسایی می کنند یا به اشتباه نسبت می دهند. این می تواند زمانی اتفاق بیفتد که افراد نتوانند به طور موثر تأثیر نگرش ها یا باورهای خود را بر قضاوت حافظه خود در طول بازیابی نظارت و کنترل کنند. تخصیص نادرست حافظه یک فرآیند پیچیده است که شامل تخصیص منابع یا زمینه های نادرست به خاطرات است. تخصیص نادرست حافظه می تواند خود را به طرق مختلف نشان دهد و اغلب به سه جزء طبقه بندی می شود.

 مؤلفه اول رمزنگاری است که به سرقت علمی غیرعمدی ایده ها یا آثار دیگران به دلیل تخصیص نادرست منابع حافظه اشاره دارد. در این مورد، افراد ممکن است به اشتباه فکر کنند که ایده یا اطلاعاتی که به خاطر می آورند متعلق به خودشان است، در حالی که در واقع از شخص دیگری گرفته شده است.

 مولفه دوم، خاطرات نادرست است که شامل ایجاد یا یادآوری رویدادها یا جزئیاتی است که رخ نداده اند. عوامل مختلفی مانند پیشنهاد، سؤالات پیشرو یا گنجاندن اطلاعات گمراه کننده می توانند بر خاطرات نادرست تأثیر بگذارند. در نتیجه، افراد ممکن است با اطمینان وقایعی را به یاد بیاورند که هرگز رخ نداده اند یا جزئیات را به منبع اشتباه نسبت دهند.

 سومین مولفه، سردرگمی منبع است، که زمانی رخ می دهد که افراد در شناسایی منبع حافظه مشکل دارند. آنها ممکن است نیاز داشته باشند توضیح دهند که آیا این اطلاعات یا تجربه از یک خاطره، یک رویا، یک فیلم، یک گفتگو یا منبع دیگری آمده است. این می تواند منجر به نسبت دادن اشتباه خاطرات به زمینه یا منبع اشتباه شود. انتساب نادرست حافظه در ابتدا توسط دانیل شاتر، روانشناس برجسته متخصص در تحقیقات حافظه، به عنوان یکی از هفت گناه حافظه شناخته شد. این "گناهان" نشان دهنده خطاها یا سوگیری های رایجی است که می تواند در فرآیندهای حافظه انسان رخ دهد. با ابهام زدایی از حافظه و اجزای مختلف آن، محققان بینشی در مورد پیچیدگی های حافظه انسان و عواملی که می توانند بر دقت و قابلیت اطمینان آن تأثیر بگذارند، به دست می آورند.

 مثال شخصی به نام سارا را در نظر بگیرید که به مطالعه علاقه دارد. او یک روز رمانی با خط داستانی منحصر به فرد و گیرا می خواند. چند ماه بعد، سارا در یک جلسه باشگاه کتاب شرکت می کند که در آن اعضا درباره کتاب های مورد علاقه خود بحث می کنند. سارا با احساس هیجان در مورد رمانی که خوانده بود، شروع به به اشتراک گذاشتن افکار خود در مورد آن می کند و به وضوح داستان و شخصیت ها را توصیف می کند. بدون اینکه سارا بداند، یکی دیگر از اعضای باشگاه کتاب، مارک، در گفتگوی قبلی این رمان را به او توصیه کرده بود. با این حال، سارا منبع کتاب را اشتباه معرفی می کند و معتقد است که خودش آن را کشف کرده است. او با اطمینان تحسین خود را از رمان بدون تایید توصیه مارک ابراز می کند. در این مثال، انتساب نادرست حافظه سارا زمانی رخ می دهد که او به جای یادآوری دقیق توصیه های مارک، منبع حافظه خود (رمان) را به اشتباه به خود نسبت می دهد. این تخصیص نادرست می تواند به دلیل عوامل مختلفی مانند گذشت زمان، ادغام اطلاعات جدید یا تأثیر باورها و نگرش های شخصی رخ دهد. تخصیص نادرست حافظه می تواند منجر به ادعای ناخواسته افراد ایده ها یا تجربیات خود یا نسبت دادن آنها به منبع اشتباه شود. ماهیت پیچیده حافظه و احتمال خطا یا تحریف در یادآوری و نسبت دادن اطلاعات را برجسته می کند

 

منبع حافظه سردرگمی

خاطرات مربوط به خود بهتر از اطلاعات مشابه در مورد دیگران به خاطر سپرده می شود. این پدیده که به عنوان اثر ارجاع به خود شناخته می شود، نشان می دهد که اطلاعات شخصی مربوط به خودپنداره به راحتی به خاطر سپرده و بازیابی می شود. سردرگمی منبع یکی دیگر از ویژگی های فرآیندهای حافظه است که در موقعیت های مختلف قابل مشاهده است. این به مشکلی اشاره دارد که افراد در شناسایی دقیق منبع خاطرات خود دارند، به ویژه هنگامی که در معرض اطلاعات یا پیشنهادات خارجی قرار می گیرند. به عنوان مثال، شاهدی را تصور کنید که از یک افسر پلیس می شنود که مظنونی اسلحه دارد. بعداً وقتی از شاهد در مورد حادثه سؤال شد، شاهد به دروغ به یاد آورد که تحت تأثیر اطلاعات ارائه شده توسط افسر اسلحه را دیده است. درک منبع خاطرات برای فرآیندهای حافظه درگیر در زندگی روزمره بسیار مهم است. خاطرات بر اساس تجربیات ادراکی و افکار، احساسات، استدلال و تخیل فرد شکل می گیرد. با این حال، گاهی اوقات ممکن است منبع اطلاعات اشتباه نسبت داده شود یا اشتباه درک شود، که منجر به خطا در یادآوری حافظه شود. آگاهی از اثر ارجاع به خود و مخدوش کردن منبع می تواند به افراد کمک کند تا خاطرات خود را به طور انتقادی ارزیابی کنند و قابلیت اطمینان اطلاعاتی را که به خاطر می آورند در نظر بگیرند. با درک عواملی که بر بازیابی حافظه و مستندسازی منبع تأثیر می‌گذارند،  نفر می‌توانند برای یادآوری دقیق‌تر تلاش کنند و از مشکلات احتمالی مرتبط با تحریف حافظه اجتناب کنند.

برای مثال، فرض کنید سارا یک دانشجوی کالج است که برای امتحان روانشناسی آماده می شود. او مطالعه ای را کشف می کند که در آن تأثیر مرجع و حافظه خود را بررسی می کند. سارا که کنجکاو شده بود، آزمایش خود را با استفاده از فهرستی از کلمات انجام داد. سارا در آزمایش خود به دو گروه از شرکت کنندگان لیستی از کلمات مشابه ارائه می دهد. با این حال، او به گروهی دستور می دهد که در مورد چگونگی ارتباط هر کلمه با خودشان (اصطلاحات خودارجاعی) فکر کنند. در مقابل، از گروه دیگر سوال می شود که چگونه هر کلمه با شخص دیگری ارتباط دارد (شرط ارجاع به دیگری). پس از تأخیر کوتاهی، سارا از شرکت کنندگان می خواهد که تا حد امکان کلمات را به خاطر بیاورند. او دریافت که شرکت کنندگان در شرایط خود ارجاع به طور قابل توجهی کلمات بیشتری را در مقایسه با افراد در شرایط مرجع دیگر به خاطر می آورند. این یک اثر ارجاع به خود را نشان می دهد، جایی که خاطرات مربوط به خود بهتر یادآوری می شوند. با این حال، سارا با یک نتیجه غیر منتظره روبرو می شود. در طول جلسه توجیهی، برخی از شرکت کنندگان شرایط مرجع دیگری را ذکر کردند که کلمات خاصی را به خاطر داشتند که گویی ارتباط شخصی با آنها داشتند. سارا متوجه می شود که سردرگمی منبع رخ داده است. در شرایط مرجع دیگر، شرکت کنندگان به اشتباه خاطرات خود را به خود مرجع نسبت دادند، احتمالاً تحت تأثیر پاسخ های گروه مرجع خود در طول آزمایش. این مثال اثر ارجاع به خود را نشان می دهد، که نشان می دهد خاطرات مربوط به خود بهتر به خاطر سپرده می شوند. همچنین نمونه ای از سردرگمی منبع است، که در آن شرکت کنندگان به اشتباه خاطرات را به دلیل قرار گرفتن در معرض اطلاعات اضافی به منبع دیگری اختصاص می دهند. این امر بر اهمیت شناخت منبع خاطرات و توجه به تأثیرات بالقوه ای که ممکن است باعث تخصیص نادرست یا تحریف حافظه شود، تأکید می کند

Cryptomnesia Memory کریپتومنزیا

یک پدیده حافظه است که زمانی رخ می دهد که فرد

 یک خاطره فراموش شده را به خاطر می آورد اما نمی تواند آن را به عنوان اطلاعاتی که قبلاً آموخته یا تجربه کرده است تشخیص دهد. مشخصه آن نسبت دادن اشتباه خاطره به منبعی جدید و اصلی است که افراد را به این باور می رساند که افکار، ایده ها، ملودی ها، نام ها یا شوخی های آنها به جای بازیابی از تجربیات گذشته، محصول خلاقیت آنهاست. برخلاف سرقت علمی عمدی، سرقت ادبی یک عمل عمدی برای ادعای کار شخص دیگری به عنوان کار شما نیست. در عوض، افرادی که کریپتومنزیا را تجربه می کنند، در واقع معتقدند که اطلاعات به خاطر سپرده شده یک الهام جدید است و از منشأ واقعی آن در حافظه خود بی اطلاع هستند. اصطلاح "کریپتومنزیا" توسط تئودور فلورنوی، روانپزشک، در زمینه مطالعه او در مورد رسانه هلن اسمیت (کاترین-الیز مولر) ابداع شد. فلورنوی مشاهده کرد که اسمیت در خلسه های مدیومیستی خود اغلب خاطرات نهفته ای را نشان می دهد که اغلب توسط تخیل و افکار ناخودآگاه او تحریف می شوند، مشابه آنچه در رویاهای معمولی ما رخ می دهد. Cryptomnesia ماهیت پیچیده حافظه انسان و پتانسیل تخصیص نادرست حافظه را برجسته می کند. این به عنوان یادآوری است که خاطرات ما می توانند تحت تأثیر  فرآیند ناخودآگاه قرار گیرند و ما را به اشتباه تصور کنیم که ما مبتکر افکار یا خلاقیت های ذخیره شده در حافظه خود هستیم.

 مثال: تام نویسنده ای مشتاق است که روزهای خود را صرف ساختن داستان ها و ایده هایی برای یک رمان می کند. یک شب، در حالی که در حال طوفان فکری برای یک پیچش داستانی است، به چیزی می رسد که معتقد است یک پیچش درخشان و منحصر به فرد است. تام با هیجان در مورد خلقت خود، شروع به کار بر روی گنجاندن این پیچش در رمان خود می کند. تام بی خبر، چندین سال قبل داستان مشابهی را در کتابی مشابه خوانده بود. با این حال، خاطره خواندن آن کتاب از آگاهی آگاهانه او محو شده است. تام همچنان که به نوشتن رمانش ادامه می‌دهد، ناخودآگاه از همان پیچشی که قبلاً با آن مواجه شده بود استفاده می‌کند و به اشتباه فکر می‌کند که این یک ایده اصلی است. ماه ها بعد، دوست تام رمان او را می خواند و متوجه شباهت داستان به کتابی می شود که هر دو سال پیش خوانده اند. کنجکاو، آن را با تام در میان می گذارند که از این ارتباط شگفت زده شده است. پس از اندکی تأمل و بحث، تام متوجه می شود که رمزنگاری را تجربه کرده است، جایی که خاطره خواندن کتاب در روند نوشتن او بدون اینکه منشأ آن را تشخیص دهد دوباره زنده شد. تام متوجه می شود که حافظه ناخودآگاه او بر کار خلاقانه او تأثیر گذاشته و ناخواسته ایده شخص دیگری را در بر می گیرد. او اهمیت انجام تحقیقات کامل و توجه به منابع خود را برای جلوگیری از سرقت علمی غیرعمدی  و حفظ اعتبار نوشته خود درک می کند. این مثال نشان می‌دهد که چگونه رمزنگاری می‌تواند باعث شود مردم به اشتباه فکر کنند مفاهیم منحصربه‌فردی را ارائه کرده‌اند، در حالی که در واقع، این ایده‌ها تحت تأثیر خاطرات فراموش شده هستند. بر اهمیت آگاهی از تجربیات گذشته خود و شناسایی فعال و نسبت دادن تأثیرات خارجی برای حفظ اصالت و یکپارچگی در فعالیت های هنری تأکید می کند.

 

 

حافظه کاذب

حافظه کاذب به پدیده‌ای روان‌شناختی اطلاق می‌شود که در آن افراد رویدادها یا جزئیاتی را که اتفاق نیفتاده‌اند به یاد می‌آورند یا به اشتباه به یاد می‌آورند. این شامل شکل گیری حافظه ای است که با واقعیت عینی متفاوت است. خاطرات نادرست می توانند به طرق مختلف ظاهر شوند، مانند یادآوری رویدادهایی که هرگز اتفاق نیفتاده اند یا تحریف جزئیات رویدادهای واقعی. شکل خاصی از حافظه کاذب به عنوان confabulation شناخته می شود که در آن یک رویداد خیالی یا خیالی به اشتباه به عنوان یک خاطره واقعی درک می شود. تحریف می تواند به دلیل عوامل مختلفی از جمله پیشنهاد پذیری، فعال شدن اطلاعات مربوطه، دریافت اطلاعات نادرست و تخصیص نادرست منابع رخ دهد. حساسیت با تأثیر بر حساسیت افراد نسبت به پیشنهادات خارجی یا سؤالات اصلی که می تواند یادآوری رویدادها را مخدوش کند، در شکل گیری حافظه کاذب نقش دارد. علاوه بر این، فعال سازی اطلاعات مرتبط می تواند با مرتبط کردن جزئیات نامرتبط یا مرتبط با یک رویداد خاص، باعث ایجاد خاطرات نادرست شود. دریافت اطلاعات نادرست، عمدی یا غیرعمدی نیز می تواند در ایجاد خاطرات نادرست نقش داشته باشد. قرار گرفتن در معرض اطلاعات گمراه کننده می تواند حافظه فرد را از یک رویداد تغییر دهد و منجر به درج جزئیات نادرست شود. تخصیص نادرست منبع به حافظه اختصاص داده شده به یک منبع نادرست اشاره دارد. این می تواند زمانی اتفاق بیفتد که افراد منبع اطلاعات را اشتباه بگیرند یا جزئیات را از یک زمینه متفاوت به خاطر بیاورند و به اشتباه آنها را به رویداد یا موقعیت فعلی نسبت دهند. درک مکانیسم های زیربنای خاطرات دروغین در زمینه هایی مانند روانشناسی و علوم پزشکی قانونی مهم است، زیرا انعطاف پذیری و خطاپذیری حافظه انسان را برجسته می کند. خاطرات نادرست پیامدهای اساسی برای شهادت شاهدان عینی، خاطرات بازیابی شده و سایر زمینه هایی دارد که یادآوری دقیق رویدادها در آنها حیاتی است.

 برای مثال تصور کنید شخصی به نام سارا در یک جمع خانوادگی شرکت می کند. در این گردهمایی، پسر عموی سارا به اتفاقی به یاد ماندنی از سفر کودکی خود به ساحل اشاره می کند و مدعی است که سارا توسط یک ماهی سمی دریایی نیش خورده. با این حال، در واقعیت، خواهر سارا گاز گرفته شد، نه سارا. با گذشت زمان، وقتی سارا مکرراً داستان را می شنود و واقعه را تجسم می کند، حافظه او مخدوش می شود. سال‌ها بعد، سارا کاملاً معتقد است که یک ماهی سمی دریایی او را نیش زده است، اگرچه این اتفاق برای او نیفتاده است. تکرار داستان این خاطره کاذب تصویر ذهنی زنده ای ایجاد می کند و تأثیر عوامل اجتماعی را در درون خانواده تقویت می کند. سارا قاطعانه می گوید که یک ماهی دریایی او را نیش زده است، حتی اگر اینطور نبود. این ماجرا به قدری تکرار شده که تصویر ذهنی زنده ای در ذهن او ایجاد کرده و تاثیر عوامل اجتماعی در خانواده اش این خاطره کاذب را تقویت کرده است. این مثالی است از اینکه چگونه حافظه های نادرست  به دلیل دریافت اطلاعات نادرست و متعاقباً گنجاندن جزئیات نادرست در حافظه ایجاد می شوند. علیرغم محکومیت او، رویداد واقعی با یادآوری او در تضاد است و خطاپذیری حافظه و احتمال خاطرات نادرست را برجسته می کند.

 

 


Comments

Popular Posts