اسلام هراسی یک تشخیص نادرست است

اسلام هراسی دوباره وسواس مترقیان و رسانه هاست. من می دانم که بسیاری از شما در جامعه مسلمان آمریکایی، جامعه عرب آمریکایی، جامعه فلسطینی, آمریکایی و بسیاری دیگر، عصبانی هستید و با خود می گویید، اینجا دوباره با اسلام هراسی و بی اعتمادی  هستیم.، پرزیدنت بایدن در یک سخنرانی پرایم تایم در ۱۹ اکتبر گفت. شورای روابط اسلامی آمریکا می گوید شکایت هایی از مسلمانان دریافت کرده است که با "محیط کاری خصمانه" ناشی از "اسلام هراسی و پیام های ضد فلسطینی" روبرو هستند. کارفرمایان اسلام هراسی   واقعی نیست. من برای اثبات وجودش با هر کسی مخالفت می کنم. همین امر در مورد هوموفوبیا، ترنس هراسی و بیگانه هراسی نیز صدق می کند. این «فوبیاهای» سیاسی همه خیالی هستند. آنها نئولوژیسم های بدبینانه قدرتمندی هستند که برای یکسان دانستن محافظه کاری با بیماری روانی طراحی شده اند. نژادپرستی وجود دارد. تبعیض جنسی، اعتیاد به الکل و بسیاری از رذایل دیگر نیز همینطور است. مردم می توانند با یکدیگر – و با خودشان – به شیوه های طبقه بندی ظالمانه رفتار کنند. ما نقایصی داریم که ریشه در سرشت سقوط کرده بشریت دارد که همه باید برای غلبه بر آنها تلاش کنیم. اما فوبیایی که سیاستمداران و روزنامه نگاران از آن سر و صدا می کنند ساختگی هستند. آنها فقط برای انگ زدن به افکار سیاسی جریان اصلی و ترساندن مردم به سکوت وجود دارند. از ابتدا شروع کنید: ترس و نفرت یکسان نیستند. هر دو احساسات قدرتمندی هستند. نوعی رابطه بین آنها وجود دارد. اما آنها مترادف نیستند. جایی که آنها با هم اتفاق می افتند، معمولاً ترس اولویت دارد. این یک واکنش طبیعی به خطر است. ترس از روده می آید. هدف آن فعال کردن غریزه برای محافظت از خود است. وقتی کسی به شما می‌گوید نترسید، حتی اگر تمام سلول‌های بدنتان بگوید که باید نترسید، به احتمال زیاد آن شخص برنامه‌ای دارد. ما اغلب از چیزهایی که می ترسیم متنفریم، دقیقاً به این دلیل که ترس باعث می شود احساس کنیم و عمل کنیم. فردی که از کلاستروفوبیا رنج می برد، ممکن است تنها با فکر اینکه در یک اتاق کوچک قفل شده باشد، دچار یک فروپاشی عاطفی شود. او ممکن است بگوید از آن متنفر است، اما منظور او این است که او وحشت دارد. ترس و نفرت یکی نیستند. مترقیان مدرن از فرصت آسیب شناسی دیدگاه های محافظه کارانه و تشخیص آنهایی که آنها را بیمار یا دیوانه می دانند لذت می برند. هنگامی که به طور مؤثر استفاده می شود، اصطلاحی مانند «اسلام هراسی» هدف آن را مبهم می کند و باعث انکار تعصب می شود. انکار ناخوشایند یا متقاعدکننده می تواند بحث برانگیز باشد. می توان گفت که این یک پدیده پارتیسان است، زیرا تنها یک راه برای تشخیص پهوبیا وجود دارد. لیبرال ها ادعا می کنند که از خشونت با اسلحه می ترسند، اما خود را "اسلحه هراسی" توصیف نمی کنند. بقیه بچه ها دیوانه اند نه ما. هیچ کس از اسلام فی نفسه نمی ترسد، این همان چیزی است که کلمه «اسلام هراسی» بر آن دلالت دارد. من مسیحیان، یهودیان، هندوها، بودایی ها و ملحدان بسیاری را ملاقات کرده ام که شیفته اسلام هستند و در مورد الهیات و آموزه های آن کنجکاو هستند. من هرگز کسی را ندیده ام که از آن بترسد. اما بسیاری از مردم می ترسند قربانی تروریسم اسلامی شوند. آنها می ترسند که در خانه ها یا دفاتر خود، در خیابان یا در تئاتر توسط جهادگران وحشی با استفاده از آمفتامین های مصنوعی کشته شوند. آنها از انفجار خودروهای بمب گذاری شده و ضربات چاقو در مترو می ترسند. آنها از پسرانی که فریاد الله اکبر می گویند می ترسند. در حالی که دارند از خودشان در حال سلاخی مردم بیگناه فیلم می گیرند. من افراد زیادی را می شناسم که از این که ماه گذشته این اتفاق افتاد عصبانی هستند. آنها متوجه شده اند که قساوت های مشابه چندین دهه است که به طور مکرر اتفاق می افتد. آنها از اینکه به نظر می رسد هرگز متوقف نمی شود متنفرند. منطقی است که از لمیک بترسید. عصبانی شدن از مرکز تجارت جهانی، بالی، مادرید، لندن، پاریس، ماراتن بوستون، سنت برنارد دینو، شارلی ابدو، مونکتر آرنا، متروی بروکسل، کلوپ های شبانه اورلاندو قابل درک است. بد نیست از افرادی که قتل عام کل خانواده ها در ۷ اکتبر را پخش می کنند متنفر باشید. بیزاری از مرگ بی معنی به نام خدا یک فوبیا نیست. حتی ممکن است ستودنی باشد


.


Comments

Popular Posts