Featured
- Get link
- Other Apps
بزرگترین سوال: مرگ چیست؟
علوم اعصاب جدید درک ما از روند مرگ را به چالش می کشد - فرصت هایی را برای افراد زنده به ارمغان می آورد.
یک مینی سریال است که به بررسی این
موضوع می پردازد که چگونه فناوری به ما کمک می کند تا برخی از عمیق ترین و
آزاردهنده ترین سؤالات وجودی خود را بررسی کنیم
همانطور که شناسنامه لحظه ورود ما به
جهان را نشان می دهد، گواهی فوت نیز لحظه خروج ما از جهان را نشان می دهد. این عمل
مفاهیم سنتی زندگی و مرگ را به صورت دوتایی منعکس می کند. اینجا هستیم تا اینکه
ناگهان مثل چراغ خاموش شده، رفتیم.
اما در حالی که این ایده مرگ فراگیر
است، شواهد نشان می دهد که این یک ساختار اجتماعی منسوخ شده است و واقعاً مبتنی بر
بیولوژیک نیست. مردن در واقع یک فرآیند است – فرآیندی که هیچ نقطه ثابتی را برای
مشخص کردن آستانه ای تعیین نمی کند که نمی توان از آن عبور کرد.
دانشمندان و بسیاری از پزشکان قبلاً این
درک دقیق تر از مرگ را پذیرفته اند. با آمدن جامعه، عواقب آن برای افراد زنده می
تواند عمیق باشد. سام پرنیا، مدیر مراقبت های ویژه و تحقیقات احیا می گوید:
«احتمالاً افراد زیادی احیا خواهند شد>>.
به عنوان مثال، دانشمندان علوم اعصاب
در حال یادگیری هستند که مغز می تواند سطوح شگفت انگیزی از کمبود اکسیژن را تحمل
کند. این بدان معناست که فرصتی که پزشکان برای معکوس کردن روند مرگ دارند ممکن است
روزی طولانی شود. به طور مشابه، به نظر میرسد که سایر اندامها میتوانند برای
دورههای زمانی طولانیتری نسبت به آنچه در عمل پزشکی کنونی منعکس شده است، بازیابی
شوند، که امکان گسترش دسترسی به اهدای عضو را فراهم میکند.
با این حال، برای انجام این کار، باید
در نحوه تفکر و رویکرد خود به زندگی و مرگ تجدید نظر کنیم. پرنیا می گوید به جای اینکه
به مرگ به عنوان رویدادی فکر کنیم که نمی توان آن را نجات داد، باید به جای آن به
عنوان یک فرآیند گذرا از کمبود اکسیژن فکر کنیم که اگر زمان کافی بگذرد یا مداخلات
پزشکی با شکست مواجه شود، پتانسیل برگشت ناپذیر شدن را دارد. پرنیا میگوید: «اگر
این طرز تفکر را درباره مرگ اتخاذ کنیم، ناگهان همه میگویند بیایید آن را درمان
کنیم».
تیرک دروازه متحرک
تعاریف حقوقی و بیولوژیکی مرگ معمولاً
به "قطع برگشت ناپذیر" فرآیندهای حیاتی که توسط قلب، ریه ها و مغز پشتیبانی
می شود اشاره دارد. قلب رایج ترین نقطه شکست است، و برای اکثریت قریب به اتفاق تاریخ
بشر، زمانی که متوقف شود، به طور کلی بازگشتی وجود نخواهد داشت..
CPR
این در حدود سال 1960 با اختراع شد
یک معجزه محسوب می شد. اکنون در دسترس
طب مدرن قرار گرفته است. CPR اولین بازاندیشی. "ایست قلبی" وارد فرهنگ لغت شد و یک جدایی
معنایی واضح بین از دست دادن موقت عملکرد قلبی و توقف دائمی زندگی ایجاد کرد.
تقریباً در همان زمان، ظهور ونتیلاتورهای
مکانیکی با فشار مثبت، که با تنفس هوا در ریهها کار میکنند، به افرادی که آسیب
مغزی فاجعهباری را متحمل شده بودند - به عنوان مثال، از ضربه به سر، سکته مغزی شدید
یا تصادف رانندگی، اجازه داد. - برای ادامه تنفس با این حال، در کالبد شکافی پس از
مرگ این بیماران، محققان دریافتند که در برخی موارد مغز آنها به شدت آسیب دیده است
که بافت شروع به مایع شدن می کند. کریستوف کخ، عصبشناس در موسسه آلن در سیاتل،
گفت که در چنین مواردی، دستگاههای تنفس مصنوعی در اصل یک "جسد با قلب
تپنده" ایجاد کردند.
این مشاهدات منجر به مفهوم مرگ مغزی و
بحث های پزشکی، اخلاقی و حقوقی در مورد توانایی اعلام مرگ چنین بیمارانی قبل از
توقف ضربان قلب آنها شد. بسیاری از کشورها در نهایت نوعی از این تعریف جدید را پذیرفتند.
چه در مورد مرگ مغزی صحبت کنیم و چه مرگ بیولوژیکی، پیچیدگی های علمی پشت این فرآیندها
هنوز ثابت نشده است. شارلوت مارسیال، عصبشناس دانشگاه لیژ در بلژیک میگوید:
«هرچه بیشتر مغز در حال مرگ را توصیف کنیم، سؤالهای بیشتری داریم. "این یک
پدیده بسیار بسیار پیچیده است."
مغزها بر لبه پرتگاه
به طور سنتی، پزشکان فکر می کردند که
مغز در عرض چند دقیقه پس از محرومیت از اکسیژن شروع به آسیب می کند. جیمو بورجیگین،
عصبشناس دانشگاه میشیگان، میگوید در حالی که این یک حکمت متعارف است، «شما باید
تعجب کنید که چرا مغز ما باید در چنین محیطی ساخته شود.
این سیستم که قبلاً برای بازگرداندن
گردش خون به مغز خوکهای قطع شده استفاده میشد، اکنون میتواند برخی از عملکردهای
سلولهای دیگر اندامهای حیاتی را بازیابی کند.
تحقیقات اخیر نشان می دهد که ممکن است
واقعاً چنین نباشد. در سال 2019، دانشمندان
گزارش دادند که توانستند مجموعه ای از
عملکردها را در مغز 32 خوک که چهار ساعت قبل در یک کشتارگاه سر بریده شده بودند،
بازیابی کنند. محققان با استفاده از یک خون مصنوعی غنی از اکسیژن که با ترکیبی از
داروهای محافظ تزریق شده بود، گردش خون و فعالیت سلولی را در مغز بازسازی کردند.
آنها همچنین شامل داروهایی هستند که مانع از شلیک نورون ها می شوند و از هر گونه
شانس هوشیاری مغز خوک جلوگیری می کنند. آنها قبل از پایان آزمایش، مغز را به مدت
36 ساعت زنده نگه داشتند. «کار ما نشان می دهد که این امکان وجود دارد
استفان لاتام، یکی از نویسندگان این
مقاله، متخصص اخلاق زیستی در دانشگاه ییل، میگوید، آسیبهای ناشی از کمبود اکسیژن
بسیار بیشتر از آنچه مردم قبلاً فکر میکردند قابل برگشت است.
در سال 2022، لاتام و همکارانش مقاله
دومی را در نیچر منتشر کردند و اعلام کردند که توانستهاند بسیاری از عملکردها را
در اندامهای متعدد، از جمله مغز و قلب، در خوکهایی که یک ساعت قبل کشته شده
بودند، بازیابی کنند. آنها آزمایش را به مدت شش ساعت ادامه دادند و تأیید کردند که
حیوانات بیهوش شده و قبلاً مرده گردش خون را بازیافتند و بسیاری از عملکردهای کلیدی
سلولی فعال بودند.
نناد سستان، عصب شناس در دانشکده پزشکی
ییل و نویسنده ارشد هر دو مطالعه خوک، می گوید: «آنچه این مطالعات نشان داده است این
است که مرز بین زندگی و مرگ آنطور که قبلاً فکر می کردیم روشن نیست. مرگ «بیشتر از
آنچه فکر میکردیم طول میکشد، و حداقل برخی از فرآیندها را میتوان متوقف کرد و
معکوس کرد».
تعداد انگشت شماری از مطالعات روی
انسان ها نیز نشان داده اند که مغز در کنترل کمبود اکسیژن پس از توقف ضربان قلب،
بهتر از آن چیزی است که ما فکر می کردیم. کخ میگوید: «وقتی مغز از اکسیژن حیاتی
محروم میشود، در برخی موارد به نظر میرسد این موج الکتریکی متناقض وجود دارد.
"به دلایلی که ما نمی فهمیم، حداقل برای چند دقیقه بیشتر فعال است."
در مطالعهای که در ماه سپتامبر
منتشر شد، پرنیا و همکارانش دادههای
مربوط به اکسیژن و فعالیت الکتریکی مغز 85 بیمار را که در زمانی که در بیمارستان
بودند، ایست قلبی را تجربه کردند، جمعآوری کردند. بیشتر فعالیت مغزی بیماران در
ابتدا روی نمایشگرهای EEG صاف بود، اما برای حدود 40 درصد از آنها، فعالیت الکتریکی تقریباً طبیعی
به طور متناوب تا 60 دقیقه بود CPR در مغز آنها ظاهر شد.
به طور مشابه، در مطالعهای که در ماه
می در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شد، بورجیگین و همکارانش افزایش فعالیت
در مغز دو بیمار مبتلا به کما را پس از برداشتن دستگاه تنفس مصنوعی گزارش کردند.
بوجیگین میگوید که علائم EEG درست قبل از مرگ بیماران رخ داده و تمام علائم هوشیاری را دارند. در
حالی که سؤالات زیادی باقی مانده است، چنین یافته هایی سؤالات وسوسه انگیزی را در
مورد فرآیند مرگ و مکانیسم های آگاهی ایجاد می کند.
زندگی پس از مرگ
بورجیگین میگوید: هرچه دانشمندان بیشتر
بتوانند در مورد مکانیسمهای نهفته در فرآیند مرگ بیاموزند، شانس بیشتری برای
توسعه «تلاشهای نجات نظاممندتر» بیشتر میشود. او اضافه میکند که در بهترین
حالت، این خط مطالعه میتواند «پتانسیل بازنویسی شیوههای پزشکی و نجات افراد زیادی
را داشته باشد»
همه، البته، در نهایت باید بمیرند و
روزی فراتر از نجات خواهند بود. اما درک دقیقتر از روند مرگ میتواند پزشکان را
قادر سازد تا برخی از افرادی که قبلاً سالم بودهاند را نجات دهند که با پایان غیرمنتظرهای
زودهنگام مواجه میشوند و بدنشان هنوز نسبتاً سالم است. مثالها میتواند شامل
افرادی باشد که دچار حمله قلبی میشوند، در اثر از دست دادن خون مرگبار تسلیم میشوند،
یا خفه میشوند یا غرق میشوند. پرنیا میگوید این واقعیت که بسیاری از این افراد
میمیرند و مرده میمانند، صرفاً نشاندهنده «فقدان تخصیص مناسب منابع، دانش پزشکی
یا پیشرفت کافی برای بازگرداندن آنهاست».
امید بورجیگین این است که سرانجام
"ثانیه به ثانیه" روند مرگ را درک کند. او میگوید که چنین اکتشافاتی نه
تنها میتواند به پیشرفتهای پزشکی کمک کند، بلکه درک ما از عملکرد مغز را نیز تغییر
داده و متحول میکند.
سستان میگوید که او و همکارانش نیز در
حال کار بر روی مطالعات بعدی هستند که به دنبال «تکمیل فناوری» مورد استفاده برای
بازگرداندن عملکرد متابولیک در مغز خوک و سایر اندامها هستند. این خط از تحقیقات
در نهایت میتواند منجر به فناوریهایی شود که میتوانند آسیبهای ناشی از کمبود
اکسیژن در مغز و سایر اندامها را در افرادی که قلبشان از کار افتاده است، معکوس
کنند. سستان می افزاید، در صورت موفقیت، این روش می تواند مجموعه اهداکنندگان عضو
در دسترس را نیز با طولانی کردن مدت زمانی که پزشکان برای بازیابی اعضای بدن
درگذشته دائمی دارند، افزایش دهد.
سیستان تاکید می کند که اگر این پیشرفت
ها محقق شود، سال ها تحقیق طول خواهد کشید. او میگوید: «مهم است که زیادهروی نکنیم
و قولهای زیادی بدهیم، اگرچه این بدان معنا نیست که چشمانداز نداریم.»
در این میان، تحقیقات در حال انجام در
مورد روند مرگ بدون شک به چالش کشیدن تصورات ما از مرگ ادامه خواهد داد و منجر به
تغییرات دریایی در علم و سایر قلمروهای جامعه، از الهیات تا حقوقی خواهد شد.
همانطور که پرنیا می گوید: «عصب شناسی مالک مرگ نیست. همه ما در آن سهم داریم.»
راشل نوور یک روزنامهنگار علمی مستقل
است که به طور منظم به نیویورک تایمز، ساینتیفیک
است
- Get link
- Other Apps
Popular Posts
- Get link
- Other Apps
- Get link
- Other Apps
Comments
Post a Comment