هنری کیسینجر


هنری کیسینجر که با واقع گرایی سیاسی و اعتقاد او به نقش اساسی رهبران در هدایت کشورها مطابقت داشت. در کودکی، ایالات متحده به او پیشنهاد پناهندگی از آلمان نازی داد و به او این فرصت را داد تا به یکی از بزرگترین دولتمردان کشور تبدیل شود. هنری آلفرد کیسینجر، که چهارشنبه در 100 سالگی درگذشت، میراثی از دستاوردها و بینش استراتژیک در سیاست جهانی به جا گذاشت کمتر کسی است که به آن واقف نباشد. در پایان جنگ جهانی دوم، او با ارتش ایالات متحده به به آمریکا مهاجرت کرد او به تحصیل در هاروارد ادامه داد و در آنجا به عنوان یک استراتژیست هسته ای و ژئوپلیتیک شهرت یافت و توجه نلسون راکفلر، سیاستمدار برجسته جمهوری خواه را به خود جلب کرد. نوشته های او همچنین توجه ریچارد نیکسون را به خود جلب کرد، که او را پس از پیروزی در کاخ سفید در سال 1968 مشاور امنیت ملی کرد. نفوذ شوروی و مذاکرات برای باز شدن در برابر مائو تسه تونگ، که چین کمونیست را از مدار شوروی خارج کرد. اکنون باورش سخت است، اما زمان رسمی کیسینجر در قدرت تنها هشت سال بود، از 1969-1977. او در دوران نیکسون و سپس جرالد فورد وزیر امور خارجه شد تا اینکه فورد در سال 1976 شکست خورد. قرارداد صلح او در سال 1973 با ویتنام شمالی که به دخالت ایالات متحده در جنگ پایان داد، اغلب مورد تمسخر قرار می گیرد زیرا شمال دو سال بعد بر جنوب تسلط یافت. اما کیسینجر و نیکسون یک جنگ غیرمحبوب را از لیندون جانسون به ارث بردند و چاره ای جز مدیریت عقب نشینی ایالات متحده نداشتند. استراتژی کیسینجر مذاکره با راه حلی بود که به جنوب اجازه می داد بدون نیم میلیون سرباز آمریکایی از خود دفاع کند. او میانجی یک توافق صلح شد و جایزه صلح نوبل بحث برانگیز را برای آن دریافت کرد. اما این استراتژی زمانی که کنگره ایالات متحده کمک های خود به جنوب را در سال 1975 قطع کرد، از بین رفت. سایگون در عرض چند هفته سقوط کرد. سناتوری به نام جو بایدن از جمله کسانی بود که به خروج از جنوب رای دادند. کیسینجر مدتهاست که به درستی استدلال کرده است که اگر کنگره حمایت خود را پس نمی گرفت، جنوب زنده می ماند. و رهبر فقید سنگاپور لی کوان یو اغلب می گفت که حمایت ایالات متحده از ویتنام جنوبی به کشورهای آسیای جنوب شرقی فرصت می دهد تا در برابر کمونیست ها در کشورهای خود مقاومت کنند. امروز به خاطر آن آزادتر هستند. چپگرها نیز کیسینجر را به دلیل حمایت از دیکتاتورها مقصر می داند. اما آلترناتیوها در آن زمان، مانند اکنون، معمولاً دموکرات های چپ نبودند. آنها اغلب کمونیست هایی بودند که مانند فیدل کاسترو در کوبا، خود را با شوروی متحد کردند. به عنوان مثال در شیلی، سالوادور آلنده با کسب 37 درصد آرا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و کشور را با کوبا و اتحاد جماهیر شوروی در اطلاعات و سایر کمک ها به شدت به سمت چپ سوق داد. ایالات متحده به مخالفان سیاسی اللنده کمک های مخفیانه ارائه کرد، اما گزارش های طبقه بندی شده از آن زمان نشان می دهد که ایالات متحده از کودتای نظامی که وی را برکنار کرد، بی اطلاع بوده است. کیسینجر مسئول کودتای آگوستو پی نوچه یا افراط های خونین آن نبود. شیلی حتی در واقع به یک دموکراسی و موفقیت در بازار آزاد تبدیل شد. کوبا هنوز یک دیکتاتوری است اآمیز در حال رشد بود ولی با کودتای پیینوشه ، به ویژه در مورد تنش زدایی و کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی، مخالف بودند. کیسینجر در حالی که کلاه رئالیستی خود را بر سر داشت، همراه با نیکسون معتقد بود که نظم جهانی در عصر هسته‌ای به یک کشتی باثبات روابط آمریکا و روسیه نیاز دارد و کنترل تسلیحات اهرم اصلی او برای دستیابی به آن بود. دیپلماسی او موفق شد، اما قراردادهای تسلیحات استراتژیک و موشک های بالستیک او حاوی جاه طلبی های شوروی نبود. معاهده ABM در سال 1972 به طور خاص سیستم دفاع موشکی ایالات متحده را تا زمانی که جرج دبلیو بوش عقب نشینی کرد، با مشکل مواجه کرد. کیسینجر قدرت آمریکا را دست کم گرفت و در عین حال مقاومت اقتصادی نظام شوروی را دست کم گرفت. رونالد ریگان ضعف اتحاد جماهیر شوروی را آشکارتر دید و افزایش تسلیحات را با اعلام آرمان‌شهری‌تر شکست‌های اخلاقی «امپراتوری شیطان» ترکیب کرد. کیسینجر بعداً اقرار کرد به ما گفت که برای موفقیت، سیاست خارجی ایالات متحده باید واقع‌گرایی را با آرمان‌های آمریکایی ترکیب کند. کیسینجر مسلماً تأثیرگذارترین مقام سابق آمریکایی در تاریخ بود که برای چندین دهه به روسای جمهور آمریکا و سایر مقامات مشاوره می داد. رهبران خارجی از او مشاوره می خواستند و او اغلب به عنوان یک پیام رسان غیررسمی پیام بین رهبران عمل می کرد. او به ویژه به دلیل نرمش با چین مورد انتقاد قرار گرفت، اما در تجربه ما او هیچ توهمی در مورد حزب کمونیست یا جاه طلبی های ناسیونالیستی آن نداشت. نظر او این بود که آمریکا و چین باید از این قانون پیروی کنند

برای اجتناب از جنگ علیرغم تفاوت‌های عمیق فرهنگی و سیاسی.   iii  او تا آخرین روزهای زندگی خود به نوشتن ادامه داد و کتاب های فراوان او مطالعه دقیق درباره سرنوشت ملت ها را جبران می کند. کتاب او در سال 2022، "رهبری"، از شش شخصیت قرن بیستمی که او می‌شناخت، از جمله نیکسون، شارل دوگل و مارگارت تاچر، برای ارائه درس‌هایی درباره استراتژی استفاده می‌کند. یکی از نشانه های او این است که یک رهبر بزرگ کسی است که ملتی را به جایی می برد که باید برود، حتی زمانی که مردم آن متوجه نمی شوند که باید به آنجا برسند. کیسینجر در دهه آخر زندگی خود، شیفتگی به پتانسیل هوش مصنوعی ایجاد کرد - با کمی پیش بینی. مقاله فوریه او در این روزنامه با دو نویسنده مشترک سوالات عمیقی را در مورد اینکه ظهور ماشین‌ها، و به خصوص هوش مصنوعی پیشرفته، برای بشریت چه معنایی دارد، مطرح کرد. برای کسانی از ما که هنری کیسینجر را می شناختیم، انسانیت او واقعاً برجسته بود. او همیشه مایل بود با مشاوره کمک کند،. آمریکا خوش شانس بود که او را داشت، همانطور که او آمریکا را داشت

منبع: وال استریت ژورنال

Comments

Popular Posts