واشنگتن نمی تواند به حوثی ها اجازه دهد یمن را تصرف کنند

زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده از تفکر تاکتیکی درباره حوثی های یمن دست بردارد و به تفکر استراتژیک بپردازد. افزایش تعداد حملات به کشتیرانی در دریای سرخ نشان می دهد که آنها اکنون یک تهدید استراتژیک برای ایالات متحده، متحدانش و اقتصاد جهانی هستند. ما باید آنها را اینگونه صدا کنیم. در دو دهه گذشته، ایالات متحده حوثی ها را به عنوان یک مزاحم رد کرده است. زمانی که سعودی‌ها و اماراتی‌ها در سال 2015 علیه آنها در یمن مداخله کردند، واشنگتن عقب‌نشینی کرد و دولت‌های اوباما، ترامپ و بایدن تلاش کردند بدون توجه به نتیجه، با حداقل تلاش به جنگ پایان دهند. آمریکایی ها تمایل دارند که جنگ داخلی را یک فاجعه انسانی و بستری برای پرورش تروریست ها بدانند. بنابراین موضع ما این بود که تنها چیزی که مهم بود صلح بود – نه اینکه چه کسی برنده شد یا با چه شرایطی. این اشتباه ثابت شده است. حوثی ها در یمن به دستاوردهای قابل توجهی دست یافته اند و به آنها اجازه می دهد تا فراتر از مرزهای این کشور گسترش یابند. آنها این کار را به عنوان بخشی از محور مقاومت ایران – ائتلاف سست گروه های ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی در خاورمیانه – و به نفع خود انجام می دهند. اگرچه حوثی‌ها ادعا می‌کنند که اقدامات آنها در حمایت از فلسطینی‌ها است، اما بسیاری از کشتی‌هایی که می‌خواهند آنها را بزنند ربطی به اسرائیل ندارند. اما به نظر می رسد که این حملات ارتباط تنگاتنگی با منافع ایران دارد. تهران با ارائه اطلاعات هدفمند به حوثی ها احتمالاً این حملات را هدایت می کند. این حملات در واقع برای نشان دادن توانایی حوثی ها در ایجاد اختلال در کشتیرانی در تنگه حیاتی باب المندب و در نتیجه تهدید اقتصاد جهانی است. این توانایی برای حوثی ها و دروغ های ایرانی آنها ارزش زیادی دارد. برای ایرانی‌ها این امکان را به آنها می‌دهد تا قدرت خود و قدرت محور مقاومت خود را به نمایش بگذارند و از هر دو برای پیگیری هدف نهایی خود یعنی هژمونی منطقه‌ای و نابودی اسرائیل استفاده کنند. برای حوثی‌ها، این امر قدرت و شکوه آنها را نشان می‌دهد، ایدئولوژی هزاره‌گرایانه آنها را تقویت می‌کند، حمایت داخلی را که رو به کاهش است تقویت می‌کند، و آنها را نسبت به اینکه می‌توانند از کشورهای دیگر امتیاز بگیرند کمتر مشکوک می‌سازد. انجام علیرغم این تهدیدها، ایالات متحده طوری رفتار می کند که گویی حملات حوثی ها چیزی بیش از یک محصول جانبی ناگوار جنگ در غزه و یمن است. واکنش واشنگتن صرفاً تاکتیکی بوده است: دفاع از کشتیرانی در دریای سرخ و تهدید عواقب نامشخص برای حوثی‌ها. آنها متوقف نشده اند، اما هیچ عواقبی تحقق نیافته است. حتی اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد به برخی از دارایی های حوثی ها ضربه بزند، چنین راه حل تاکتیکی بعید است که کارساز باشد. یمن کشوری به شدت فقیر است. حوثی ها متعصب مذهبی هستند. و ارتش آنها از فناوری بسیار پایینی برخوردار است. به همین دلیل است که تحریم های آمریکا هیچ تاثیری نداشته است. همچنین به این معنی است که آنها اهداف خوبی مانند زیرساخت های گران قیمت یا کشتی های جنگی بزرگ ندارند که ارتش ایالات متحده بتواند آنها را نابود کند. تقریباً غیرممکن است که اهدافی را پیدا کنید که ضربه بزنند - یا حتی تهدید کنند - که به نوعی برای حوثی‌ها و ایرانی‌ها ارزش بیشتری نسبت به منافع عظیمی که از حمله به دریای سرخ به دست می‌آورند، داشته باشد. با حمله به کشتیرانی جهانی در یک نقطه خفقان کلیدی تجارت جهانی، آنها سودهای کلانی به دست می آورند. همه این‌ها از ایالات متحده می‌خواهد که رویکردی استراتژیک در قبال یمن و حوثی‌ها اتخاذ کند، یعنی از پیروزی آنها در جنگ داخلی جلوگیری کند. از آشفتگی دریای سرخ مشخص است که پیروزی حوثی ها منافع آمریکا و متحدان ما را به خطر می اندازد. در صورت پیروزی، حوثی‌ها احتمالاً متحدان تهاجمی‌تر و فعال‌تر ایران در کارزار تسلط بر خاورمیانه خواهند شد. کنترل و فتح نهایی آنها بر یمن تنها چیزی است که حوثی ها به آن اهمیت می دهند و واشنگتن می تواند آن را در معرض خطر قرار دهد. این یک محرک قوی در گذشته اخیر ثابت کرده است. در سال 2018، یک گروه ضربتی مرکب از نفربرهای زرهی اماراتی و قبایل محلی مانی، بیشتر مناطق جنوبی یمن را بازپس گرفتند و سپس شروع به رانندگی در سواحل دریای سرخ کردند، دفاع حوثی‌ها را در هم شکستند و حدیده، آخرین بندر مهم یمن را تصرف کردند. آنها دست حوثی ها را تهدید کردند. حوثی‌ها به دنبال دستیابی به توافق و اجتناب از شکست فاجعه‌بار به سمت میز مذاکره هجوم بردند. این دو عامل در یک الزام استراتژیک آشکار ترکیب می شوند: ایالات متحده باید حمایت نظامی از دولت یمن را آغاز کند. این تنها راه تضمین این است که حوثی ها کنترل خود را بر کشور تحکیم نخواهند کرد و نمی توانند قدرت بیشتری در خارج از کشور ایجاد کنند. و این تنها چیزی است که ممکن است حوثی ها و ایرانی ها را وادار به تجدید نظر در استراتژی فعلی خود کند. این یک رویکرد آزمایش شده و آزمایش شده آمریکا در قبال کشورهای مشکل ساز، خشن و از نظر ایدئولوژیک دشوار است. این راهبردی بود که دولت ریگان در نهایت در دهه 1980 علیه لیبی اتخاذ کرد. واشنگتن شروع به حمایت نظامی از دشمنان لیبی در چاد کرد تا از حمایت لیبی از تروریست ها در حملات، براندازی متحدان آمریکا مانند مصر و حمله به کشورهای همسایه جلوگیری کند. این یک پیروزی چشمگیر برای چاد بود - و حتی تهدید به ضدحمله لیبی شد دیکتاتور معمر قذافی مسیر خود را تغییر می دهد. اینکه دولت‌های متوالی ایالات متحده حوثی‌ها را تا حد زیادی نادیده گرفتند، قابل درک بود، اما ناموفق بود. زمان آن فرا رسیده است که واشنگتن تنها راهبرد امیدوارکننده را با تهدید همان چیزی که حوثی ها به آن اهمیت می دهند، اتخاذ کند.

منبع: وال استیت جورنال


Comments

Popular Posts