باشد. من شعری در مورد گردش دوران برای شما می‌نویسم:

گردش دوران چه عجب می‌کند

که هر روز به ما تغییر می‌دهد

که امروز که ما خوش و خرمیم

فردا شاید غمگین و تنها شویم

 

به یاد دارم که چه روزهایی بود

که با دوستان شاد و مست بودم

که از هیچ چیز نمی‌ترسیدم

که همه چیز را دستم داشتم

 

ولی اکنون که گردش دوران کرد

که از دوستان جدا و بیگانه شدم

که از هر چیزی می‌ترسم و می‌لرزم

که هیچ چیز را ندارم و نخواهم

 

بیا با من بریم به کوی عشق

که آنجا شاید دلی خوش شود

که این عشق که به ما حیات می‌دهد

شاید به گردش دوران برنگردد

این شعری است که من در باره آفرنیش سروده‌ام:

با آفرنیش بیا بنشینیم

به شیرینی زندگی بچشیم

که این روزها چه زود می‌گذرند

و فردا نمی‌دانیم کجاییم

 

بهاری که با آفرنیش آمد

به گلها و بلبلها شادی داد

ولی ما نمی‌دانیم که تا کی

به این شادی و نازنینی برسیم

 

به آفرنیش بگویم که دوستش دارم

که او مایه هر خوشی و نوری است

که او را نگه دارم تا ابد

که او را به هیچ کس ندهم هرگز

 

باشد. من شعری دیگر در باره درد زندگی برای شما می‌نویسم:

 

در این دنیای پر از درد و رنج

که هر لحظه به ما زخمی می‌زند

چه کاری به جز صبر و تحمل داریم

که از این زندان بیرون نمی‌کند

 

به یاد دارم که گفتی با من باش

که من بی تو نمی‌توانم زیست

ولی اکنون که تو رفتی و من ماندم

چه سودی از این زندگی بی‌مزه دید

 

بیا با من بریم به میخانه

که آنجا شاید دلی شاد شود

که این می که به ما عشق می‌آموزد

شاید به درد دل ما باد شود

 

خوب. من شعری در مورد «از ازل نوشته» برای شما می‌نویسم:

 

از ازل نوشته که ما باید باشیم

به خوشی یا غم، به عشق یا کینه

نه از این نوشته رهایی می‌یابیم

نه از این تقدیر شکایت می‌کنیم

 

به خدا گفتم که چرا اینطور کردی

که به ما زندگی سختی دادی

گفت این نوشته نه من نوشتم

بلکه تو خودت از ازل نوشتی

 

به میخانه رفتم و می خوردم

که شاید از این نوشته فراموش شوم

ولی هر چه می خوردم بیشتر می‌دیدم

که این نوشته بر جام نوشته شده است

 

راز آفرینش در شعر "گردش دوران"

شعر "گردش دوران" از جمله اشعار زیبای مهدی اخوان ثالث است که به زیبایی از راز آفرینش و تغییر و تحول در زندگی انسان سخن می‌گوید.

در این شعر، شاعر به گردش روزگار اشاره می‌کند که چگونه هر روز زندگی ما را تغییر می‌دهد. امروز که ما خوش و خرمیم، فردا شاید غمگین و تنها شویم. امروز که از هیچ چیز نمی‌ترسیم، فردا شاید از همه چیز بترسیم. امروز که همه چیز را داریم، فردا شاید هیچ چیز نداشته باشیم.

شاعر در ادامه، به روزهای خوش گذشته خود اشاره می‌کند که با دوستان شاد و مست بود و از هیچ چیز نمی‌ترسید. اما اکنون که گردش دوران کرده است، از دوستان جدا شده و بیگانه شده است و از همه چیز می‌ترسد و می‌لرزد و هیچ چیز را ندارد و نخواهد.

در پایان شعر، شاعر به کوی عشق دعوت می‌کند. او معتقد است که عشق تنها چیزی است که می‌تواند در برابر گردش دوران مقاومت کند و به ما حیات دهد.

راز آفرینش در گردش دوران

گردش دوران، یکی از اصول مهم در فلسفه و عرفان است. این اصل بیان می‌کند که همه چیز در جهان در حال تغییر و تحول است. هیچ چیز ثابت و پایدار نیست. حتی خود ما نیز در حال تغییر و تحول هستیم.

شاعر در شعر "گردش دوران" به این اصل مهم اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه زندگی ما تحت تأثیر گردش دوران قرار می‌گیرد. امروز که ما خوش و خرمیم، فردا شاید غمگین و تنها شویم. امروز که از هیچ چیز نمی‌ترسیم، فردا شاید از همه چیز بترسیم. امروز که همه چیز را داریم، فردا شاید هیچ چیز نداشته باشیم.

عشق، راز جاودانگی

شاعر در پایان شعر، به کوی عشق دعوت می‌کند. او معتقد است که عشق تنها چیزی است که می‌تواند در برابر گردش دوران مقاومت کند و به ما حیات دهد.

عشق، نیرویی جاودانه است. عشق می‌تواند در برابر هر گونه تغییر و تحول مقاومت کند. عشق می‌تواند به ما امید و زندگی ببخشد.

در واقع، راز آفرینش در عشق نهفته است. عشق، نیرویی است که جهان را به حرکت در می‌آورد. عشق، نیرویی است که به ما حیات می‌بخشد.

نتیجه‌گیری

شعر "گردش دوران" از جمله اشعار زیبای مهدی اخوان ثالث است که به زیبایی از راز آفرینش و تغییر و تحول در زندگی انسان سخن می‌گوید.

این شعر نشان می‌دهد که گردش دوران، یکی از اصول مهم در آفرینش است. همه چیز در جهان در حال تغییر و تحول است. حتی خود ما نیز در حال تغییر و تحول هستیم.

شاعر در این شعر، به کوی عشق دعوت می‌کند. او معتقد است که عشق تنها چیزی است که می‌تواند در برابر گردش دوران مقاومت کند و به ما حیات دهد.

در واقع، راز آفرینش در عشق نهفته است. عشق، نیرویی جاودانه است که به ما امید و زندگی می‌بخشد.