هوش یک کالا است

ایمان، آزادی و فناوری

تنش بین علم و دین از جهاتی نشانه پیشرفت بشر بوده است. انباشت مداوم دانش علمی در طول هزاران سال ایده یک خالق بی‌نهایت الهی، یک ابرمرد روحانی که بر جهان ما فرمان می‌دهد را به چالش کشیده، تضعیف کرده و برای بسیاری از بین برده است. در این دیدگاه مشترک از تاریخ به عنوان یک پیشرفت مستمر از طریق سطوح صعودی هوش، جادو جای خود را به باور مذهبی داد که جای خود را به روش علمی و تجربه گرایی داد. کشف شد که اسرار منسوب به ماوراءالطبیعه صرفاً محصول کوچک شدن جیب های نادانی است. دیگر نیازی به اختراع خدای دانای کل وجود نداشت، همانطور که ولتر در زمان نه چندان روشن خود می گفت: "علم ما را قادر ساخته که او شویم." و با این حال، خدا - یا حداقل حس یک موجود ماوراء طبیعی فراتر از قطب نما ذهن انسان - به نوعی از مردن خودداری می کند. درک این موضوع که خود علم به همان اندازه پاسخگو است ، همچنان فضای کافی برای ایمان باقی می گذارد، زیرا خود «حقایق» علمی قربانی واقعیت های جدید و پوشاندن دوباره چیزهای غیرقابل توضیح می شوند. گاهی اوقات، پیشرفت علمی به جای از بین بردن ایمان مذهبی، می تواند هیبت جدیدی نسبت به پیچیدگی های تقسیم سلولی یا اولین منظره زمین از ماه ایجاد کند، هیبت جدیدی نسبت به نبوغ آفرینش و برای برخی، حسی از شدت الهی ایجاد کند. اکنون - به روش‌های ساده‌تر - نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد جدیدترین نوآوری‌های تکنولوژیکی ما تفکر جدیدی را در مکان‌های شگفت‌انگیزی درباره انسان، ایمان و خدا ایجاد می‌کند. در سال‌های اخیر زمزمه‌هایی مبنی بر احیای دینی شنیده می‌شود. برخی از نظرسنجی ها نشان می دهد که کاهش دیرینه ایمان در میان قومهای آمریکایی ممکن است کاهش یافته باشد. حتی در اروپای بی خدا نیز شواهدی از علاقه مجدد به دین وجود دارد، و نه صرفاً به دلیل افزایش جمعیت مسلمانان. ممکن است دلایل مختلفی برای این چرخش وجود داشته باشد، اما دو گفتگو در چند ماه گذشته ما را متقاعد کرد که عمدتاً نتیجه مستقیم پیشرفت‌های تکنولوژیکی است که ذهن سکولار را شکل داده است. در یکی از رویدادهای غیرعادی‌تر که در سال‌های اخیر در آن شرکت کرده‌ا بودیم ، در یک روز سرد اواسط فوریه در آکسفورد، به دو پیامبر بعید از واقعیت معنوی جدید گوش دادم که مخاطبان دانشجویان جوان عصبانی را مجذوب خود می‌کردند. در تئاتر شلدونیان کریستوفر رن، درست در زیر هنر سقفی باشکوه رابرت استریتر - «حقیقت نزولی در هنر و علوم برای بیرون راندن جهل از دانشگاه» - بنیانگذار توییتر بیز استون و بنیانگذار پینترست، ایوان شارپ، صحبت کردند در حالی که بشریت در انتظار محدودیت های علم و هوش مصنوعی است. ایوان شارپ در مورد اینکه چگونه موفقیت کارآفرینی آنها در ایجاد فعالیت مبتنی بر صفحه نمایش که اکنون ذهن بسیاری از جوانان را به خود مشغول کرده است، آنها را به مدافعان فوری برای درک جدیدی از الهی تبدیل کرده است. عنوان سخنرانی آنها «ارتباط مجدد با امر مقدس در دنیای فناوری محور» بود. آنها که با دریایی از شمع‌ها روشن می‌شدند که تداعی‌کننده یک کلیسای باستانی یا یک آبگرم بسیار گران‌قیمت بود، در مورد آسیبی که رسانه‌های اجتماعی و استفاده از فناوری در سراسر جهان بر سلامت روانی و اجتماعی وارد می‌کنند و اینکه چگونه یک انسانیت کاملاً معنوی در حال بیداری مجدد است صحبت کردند. آقای شارپ یک مشاهده حرفه‌ای داشت: «ما فناوری را فقط چیزهای جدید می‌دانیم و وقتی به آن عادت می‌کنیم، دیگر آن را فناوری نمی‌نامیم.» اما فناوری ابزاری برای توسعه انسانی است. ادیان نهادی باستانی و ساختاریافته هنوز معنا دارند. این یک نمونه باورنکردنی از این سنت‌ها است که هزاران سال قدمت دارند و آنچه که آنها دارند، برای من ارزشمندترین فناوری روی زمین است.» مکالمه دوم با یک کارآفرین جوان در زمینه هوش مصنوعی بود - شرکتی که او تأسیس کرد، ارزش گذاری 11 رقمی دارد، او نه تنها بر فرصت هوش مصنوعی متمرکز است، بلکه به من گفت که هوش مصنوعی به زودی دنیایی را ایجاد خواهد کرد که در آن "هوش یک کالا است." اگر این درست باشد - و من هیچ دلیلی برای شک ندارم - برای اینکه انسان بودن چه معنایی دارد، می توان آن را نوعی استخراج منابع کمیاب هوش و کاربرد آن در مسائل انسانی دانست، اگر ماشین ها همه این کارها را بهتر و با سرعت بی نهایت انجام دهند، چه چیزی برای ذهن انسان باقی می ماند. البته، وجود یک روح، یک بدن و یک ذهن در «پاهای عجیب»، پدر براون، قهرمان کارآگاه چسترتون، توضیح می‌دهد که چگونه یک دزد را گرفتار کرد: «من او را با یک قلاب نامرئی و یک خط نامرئی گرفتم تا به انتهای زمین سرگردان شود، و هنوز هم او را با چند سیم به عقب برگردانم. چسترتون به این ایده اشاره داشت که خدا در درون ماست و اغلب ناشناخته است. زندگی می کند؛ این احساس که هر چقدر هم آزادی داشته باشیم، هر چقدر هم که ادعا کنیم، ما به سادگی رشته طولانی ای را که ما را به سازنده خود متصل می کند، از بین می بریم. با تماشای آخرین انفجار فناوری جدید، من فکر می کنم که شاید کل راهپیمایی طولانی علم، تمام آن انباشت سکولار لبه دانش، صرفاً پیچاندن آن رشته طولانی و به ظاهر بی حد و حصر باشد، و در نهایت، همه ما این انقباض را احساس می کنیم.

Comments