تحلیل نگرشهای فرهنگی
با استفاده از آنالوژی: نقدی بر تفاوتهای ساختاری در اولویتگذاریهای اجتماعی
گرگ وقتی میخواد زندگی کردن را به بچههاش یاد بده، اول گوسفندها را
نشان میدهد و میگه گوشت اینا خیلی خوشمزه است،
بعد چوپان را نشان میدهد و میگه: چوب اینا هم خیلی درد داره!
بعد نوبت میرسه به سگ چوپان، بچه گرگ میگه بابا این که شبیه ماست،
گرگ میگه اینو هر وقت دیدی فرار کن، ما هر چی ضربه خوردیم از کسانی بود که شبیه ما
بودن ولی از ما نبودن...
۱. تمثیل گرگ و چوپان: هویت، تقلید، و خطرات درونی
این تمثیل، نگرش فرهنگی به هویت جمعی و خطرات
ناشی از شباهتهای فریبنده را بازتاب میدهد. گرگ به عنوان نماد یک جامعه
سنتی، بر تفاوتهای ذاتی بین «خودی» و «غیرخودی» تاکید میکند. سگ چوپان، با وجود
شباهت ظاهری به گرگ، به عنوان «دیگریِ خطرناک» معرفی میشود که نماینده نیروهای
استعماری، نفوذ فرهنگی، یا حتی گروههای داخلیِ همسو با قدرتهای خارجی است.
- نقد فرهنگی: این نگرش، رویکردی محافظهکارانه را
تقویت میکند که بر پایه بدبینی به نوگرایی و تاکید
بر مرزهای سفت وسخت هویتی استوار است. چنین رویکردی میتواند به
انزواگرایی یا مقاومت در برابر گفتگو با «دیگری» بینجامد. در جوامعی که این
الگو غالب است، پیشرفت اغلب قربانی ترس از نفوذ بیرونی میشود.
۲. تاجمحل در برابر دانشگاه پزشکی: یادبود یا آیندهنگری؟
مقایسه واکنش پادشاهان هند و انگلستان به مرگ
همسرانشان، تفاوت بنیادین در نگرش به زمان و حافظه جمعی را نشان
میدهد:
- هند (تاجمحل): نماد تثبیت گذشته در کالبدی
ملموس. این نگرش، زیبایی و عشق را در سنگ ماندگار میکند اما به حل مسائل
آینده نمیپردازد.
- انگلستان (دانشگاه پزشکی): نماد علمگرایی و آیندهپژوهی. این رویکرد، مرگ را بهانهای برای تغییر سیستماتیک
و پیشگیری از تکرار فاجعه میداند.
- نقد فرهنگی: این تفاوت، تقابل عاطفهمحوری (هند)
و عقلانیت ابزاری (غرب) را برجسته میکند. در حالی که هند
با ساختن تاجمحل، هویت ملی را در گرو احترام به تاریخ تعریف میکند،
انگلستان با ساخت نهادهای علمی، پیشرفت را در گرو نقد گذشته میداند.
۳. وزیران آموزش: آیندهسازی یا آیندهستیزی؟
تفاوت اولویتهای آموزشی در آلمان، چین،
سوئد، و تهران، بازتابی از جهتگیریهای تمدنی است:
- آلمان (گردش فضایی): تمرکز بر مرزگشایی علمی و تبدیل
انسان به موجودی فراسوی زمین.
- چین (هوش مصنوعی): تاکید بر رقابت تکنولوژیک و
هژمونی در نظام آینده.
- سوئد (شهرهای فولتاچ): ادغام انسان با محیط دیجیتال به عنوان بخشی از ایدئولوژی
پیشرفت.
- تهران (بهشتزهرا): تبدیل گورستان به «قطب فرهنگی»، نشانهای از سیاستِ
مرگمحور و ناتوانی در تصویرپردازی از آینده.
- نقد فرهنگی: این مقایسه، شکاف بین جوامع آیندهساز (غرب/شرق
پیشرفته) و گذشتهگرا (برخی جوامع در حال توسعه) را آشکار
میکند. در تهران، سیاستمداران به جای ساختن نهادهای زنده (مثل دانشگاه یا
آزمایشگاه)، نمادهای مرده را به عنوان مرکز فرهنگ بازتعریف میکنند که نشانگر انفعال
در برابر زمان است.
۴. انحطاط و پیشرفت: نقش نگرشها در سرنوشت ملتها
- پیشرفت محصول نگرشی است که زمان خطی را
باور دارد: آینده باید از گذشته بهتر شود. این نگرش، در سیاستهای آلمان و
چین مشهود است.
- انحطاط زمانی رخ میدهد که جامعه در زمان
ایستا یا چرخهای گرفتار شود، مانند تاکید شهردار تهران:
- بهشتزهرا باید قطب فرهنگی کشور شود، مدارس باید
دانشآموزان را برای گردش به بهشتزهرا بیاورند و تورهای بهشتزهراگردی
برگزار کنند.
- گورستان به عنوان
نماد هویت.
- نقد نهایی: تفاوت نگرشها تنها به فرهنگ محدود نمیشود، بلکه
نتیجه ساختارهای قدرت، توزیع ثروت، و آزادی
نقد گذشته است. جوامعی که در دام نوستالژی یا ترس از «دیگری» میافتند،
نمیتوانند پویایی لازم برای پاسخگویی به چالشهای جهانی (مثل تغییرات اقلیمی
یا هوش مصنوعی) را ایجاد کنند.
جمعبندی:
تفاوت نگرشها ریشه در روایتهای
مسلط هر جامعه دارد: برخی روایتها انسان را به سمت کشف ناشناختهها
(فضا، هوش مصنوعی) سوق میدهند و برخی دیگر او را در چرخه تکرار گذشته (سنگهای
قبر، ترس از شباهتها) زندانی میکنند. تا زمانی که نقد این روایتها ممکن نباشد،
«تفاوت نگرشها» نه به عنوان گوناگونی فرهنگی، بلکه به عنوان عاملی برای نابرابری
تمدنی باقی میماند.
Comments
Post a Comment