وقتی فیصل و محمدرضا پهلوی جهان را به چالش کشیدند
سالهای میانی دههی ۱۹۷۰ میلادی، خاورمیانه مرکز زمین شده بود.
جهانی که بر نفت میچرخید، ناگهان فهمید کلید حیاتش در دستان چند پادشاه شرقی است:
یکی در ریاض، دیگری در تهران.
در کتاب شاهان نفت (The Oil Kings)، اندرو اسکات کوپر با نگاهی ژرف و مستند، روایتی تازه از آن دوران ارائه میدهد؛ دورانی که شاه ایران و ملک فیصل عربستان با سیاستهای نفتیشان تعادل اقتصادی غرب را به لرزه انداختند و سرنوشت خویش را نیز رقم زدند.
فیصل: پادشاهی که نفت را سلاح کرد
ملک فیصل در اوج جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل، دست به تصمیمی تاریخی زد:
او صادرات نفت به کشورهایی که از اسرائیل حمایت میکردند، متوقف کرد.
جهان غرب در سرمای بیسابقهای فرو رفت؛ کارخانهها در ژاپن تعطیل شدند، مردم اروپا در صف نفت ایستادند و در آمریکا، کار به جایی رسید که مردم برای صرفهجویی با اسب و گاری رفتوآمد میکردند.
فیصل میخواست پیامی روشن بدهد:
«اگر نفت ما ابزار توسعه است، نمیگذاریم علیه ملتهای ما به کار رود.»
اما چندی بعد، در ۲۵ مارس ۱۹۷۵، فیصل در کاخش ترور شد.
قاتل، یکی از شاهزادگان خاندان سعودی بود. حکومت عربستان گفت انگیزهاش شخصی بوده، اما تاریخ همیشه در برابر این توضیح سکوتی تلخ دارد.
زیرا درست پس از مرگ فیصل، عربستان مسیر تازهای در روابط با آمریکا در پیش گرفت؛ مسیر سازش، نه مقاومت.
شاه: ژاندارم منطقهای که نمیخواست سر خم کند
در همان سالها، محمدرضا شاه پهلوی نیز در صحنهای مشابه قرار داشت.
او از افزایش قیمت نفت نهتنها استقبال کرد، بلکه معتقد بود باید «ارزش واقعی انرژی» پرداخت شود.
در برابر فشارهای واشینگتن برای مهار قیمتها مقاومت کرد، و حتی تصمیم گرفت انرژی آیندهی ایران را با فناوری اتمی تأمین کند — طرحی که اگر ادامه مییافت، شاید امروز ایران یکی از قدرتهای صنعتی و انرژی هستهای خاورمیانه بود.
اما غرب، خسته از جاهطلبیهای او، به تدریج از شاه فاصله گرفت.
در کنفرانس گوادلوپ (۱۹۷۹)، کارتر، ژیسکاردستن، کالاهان و اشمیت رسماً به این جمعبندی رسیدند که زمان رفتن شاه فرا رسیده است.
چند ماه بعد، شاه ایران سقوط کرد؛ و با او، پروژهی استقلال نفتی خاورمیانه هم فروپاشید.
کیسینجر میان دو پادشاه
در میانهی این ماجرا، نامی تکرار میشود: هنری کیسینجر.
او معمار سیاست خارجی آمریکا در دههی ۷۰ بود — مردی که همزمان با هر دو پادشاه مذاکره میکرد.
در اسناد رسمی و مکاتبات او با ریاض و تهران، تصویر دیپلماتی دیده میشود که میکوشد هم کنترل نفت را حفظ کند، هم امنیت اسرائیل را تضمین.
اما هیچیک از دو رهبر منطقه حاضر به کوتاه آمدن نشدند.
فیصل گفت: «غرب باید میان اسرائیل و نفت یکی را انتخاب کند.»
شاه گفت: «من نفت را ارزان نمیفروشم، آیندهی ایران را با دلار معامله نمیکنم.»
و شاید همین ایستادگیها، آنها را به یک سرنوشت مشترک رساند.
انقلاب، پایان نظم نفتی شرق
وقتی شاه سقوط کرد، بسیاری از بازیگران جهانی نفس راحتی کشیدند.
اوپک که زمانی با تصمیمهای تهران و ریاض قدرت گرفته بود، به تدریج به سازمانی بیاثر بدل شد.
نفت دیگر سلاح سیاسی نبود؛ به کالایی جهانی بازگشت که قیمتش را بازارهای لندن و نیویورک تعیین میکردند.
جای فیصل را سیاستمداران محتاط سعودی گرفتند؛
جای شاه را روحانیانی که نفت را نه ابزار توسعه، بلکه حربهی بقا دیدند.
در فاصلهی کوتاهی، توازن قدرت در خاورمیانه عوض شد — و جهان وارد عصر جدیدی از وابستگی و بحرانهای بیپایان شد.
چرا این تاریخ سانسور میشود؟
نه جمهوری اسلامی تمایل دارد از شاهی سخن بگوید که استقلال نفتی را دنبال میکرد،
و نه اپوزیسیون غربگرا دوست دارد بپذیرد که سقوط پهلوی، همزمان با بازگشت کنترل نفت به غرب بود.
این بخش از تاریخ، میان دو روایت گرفتار مانده است:
روایتِ «دیکتاتور سرنگونشده» و روایتِ «قهرمان قربانیشده».
اما شاید حقیقت، نه در قهرمانسازی و نه در نفی مطلق باشد،
بلکه در درک همان لحظهای است که قدرت، نفت و استقلال در تضاد افتادند — و هرکس که در برابر منافع امپراتوری ایستاد، حذف شد.
درسی برای امروز
امروز، وقتی از بحران انرژی، جنگها و سقوط دولتهای نفتخیز سخن میگوییم،
سایهی همان دههی هفتاد هنوز بر جهان گسترده است.
فیصل و شاه هر دو در پی نوعی استقلال بودند — یکی با سلاح تحریم، دیگری با فناوری اتمی.
اما در بازی قدرت، استقلال هزینه دارد، و آنها هر دو بهایش را پرداختند.
شاید وقت آن رسیده که ما نیز، به جای تکرار شعارهای سیاستزده،
به این پرسش بیندیشیم که چگونه میتوان در جهان نفت و قدرت،
استقلال را نه در قالب اسطوره، بلکه در قالب واقعیت ساخت.
✍️ منابع و یادکردها:
Andrew Scott Cooper, The Oil Kings (Simon & Schuster, 2011)
FRUS (Foreign Relations of the United States), Department of State Archives
William H. Sullivan, Mission to Iran (1981)
محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ
یادداشتهای ملک حسین اردن
و گزارشهای خبری نیویورک تایمز، ۱۹۷۳–۱۹۷۹
Comments
Post a Comment