آنری ماسه ایران‌شناس برجسته فرانسوی گفت:

 من عمرم را وقف ادبیات فارسی کردم و برای اینکه به شما استادان و روشنفکران فرانسوی بشناسانم که این ادبیات چیست، باید به مقایسه بپردازم و بگویم که ادب فارسی بر چهار استوانه اصلی استوار است: فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا. فردوسی همتای هومر یونانی است و برتر از او. سعدی آناتول فرانس را به یاد ما می‌آورد. حافظ با گوته آلمانی قابل قیاس است که خود را شاگرد حافظ و نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده می‌شمارد. اما مولانا در جهان هیچ چهره‌ای وجود ندارد که بتوان مولانا را به آن تشبیه کرد.

نام خیام را هم می‌توان به این لیست اضافه کرد، چراکه خیام هم با تأثیر عمیق فلسفی و ادبی خود، جایگاهی جهانی دارد و آثارش در کنار دیگر بزرگان ادبیات فارسی، آوازه‌ای بین‌المللی یافته است.

نقد عامیانه

داداش، این حرفای آنری ماسه نشون می‌ده واقعاً ادبیات فارسی چقدر با ارزشه. این همه آدم معروف تو دنیا مثل گوته و هومر رو کنار گذاشته، بعد میاد میگه فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا یه سر و گردن بالاترن! چه حالی می‌ده که یکی از اون ور دنیا بیاد این‌جوری درباره بزرگان ما نظر بده. تازه اگه جای خیام هم این وسط خالی نباشه، مقایسه‌اش با فیلسوفا و شاعرا غربی واقعاً معنی پیدا می‌کنه. خیام با فکر آزاد و رباعیات نابش دل همه رو برده، هم تو ایران هم اون ور دنیا! پس دم همه این بزرگانمون گرم که اسم ایران و ادبیاتشو تو دنیا سر زبونا انداختن.


اعجاز مقایسه‌ی فرانسوی!


خب، دوستان و سروران گرامی، اجازه دهید کلاه طنزنویسی‌ام را بر سر بگذارم و سری به این "نقد عامیانه" بزنیم که پس از سخنان گهربار آنری ماسه، ایران‌شناس برجسته فرانسوی، به رشته تحریر درآمده است. اولاً که دمش گرم، ثانیاً که اصلاً مگر می‌شود یک فرانسوی، آن هم از نوع «ایران‌شناس برجسته‌»اش، حرفی بزند و ما ذوق‌مرگ نشویم و آن را با آب طلا قاب نگیریم؟

قضیه از این قرار است که جناب ماسه، پس از عمری وقف ادبیات فارسی، به قله‌ی کوه مقایسه صعود کرده‌اند و چهار استوانه‌ی اصلی ادب ما را با رقبای فرنگی‌شان در رینگ مقایسه انداخته‌اند.

فردوسی در برابر هومر. بله! جناب ماسه، با یک حرکت، هومرِ یونانی را که تمام اروپا روی شانه‌اش ایستاده، زیر سوال می‌برد و می‌گوید: «برتر از او!» شنیدید؟ برتر! یعنی شاهنامه‌ی ما مثل یک پورشه توربو جلوی یک اسب بخار قدیمی. واقعاً حس غرور ملی از سر و کول آدم می‌ریزد پایین!

بعد می‌رسیم به سعدی و آناتول فرانس. اعتراف می‌کنم در این یکی کمی گیج شدم. سعدی‌ای که قرن‌ها پیش هم معلم اخلاق بوده، هم شوخ‌طبع، هم مصلح اجتماعی، هم سفرنامه‌نویس... با آناتول فرانس؟ لابد این مقایسه برای این بوده که فرانسوی‌ها حداقل یک اسم آشناتر بشنوند و سکته نکنند که چرا تمام مفاخرشان دارند یک به یک مغلوب می‌شوند!

حافظ هم که جای خود دارد. در برابر گوته، شاعری که خودش را «شاگرد» حافظ می‌دانسته! این دیگر مقایسه نیست، اعلام نتیجه‌ی بازی است! شبیه این است که مسی را با شاگردش در تیم نوجوانان مقایسه کنند و بگویند: «تقریباً همتای همند، ولی خب، مسی خودشو شاگرد اون می‌دونه

و اما شاهکار مقایسه: مولانا. جناب ماسه اینجا کاملاً کوتاه می‌آیند و می‌فرمایند: «هیچ چهره‌ای وجود ندارد که بتوان مولانا را به آن تشبیه کرد یعنی آنری ماسه می‌گوید: تمام فرانسه، آلمان، یونان و کلاً جهان غرب، بگردید، چنین موجودی پیدا نمی‌کنید!

و حالا بیایید به سراغ "نقد عامیانه" برویم.

این نقد، عصاره‌ی ذوق‌زدگی و شیرینی کام ما ایرانی‌هاست وقتی یک خارجی، آن هم برجسته‌ترین نوع خارجی (یعنی ایران‌شناس فرانسوی!) می‌آید و مهر تأیید محکم می‌زند.

«داداش، این حرفای آنری ماسه نشون می‌ده واقعاً ادبیات فارسی چقدر با ارزشه. » - بله، داداش! ما که خودمان نمی‌دانستیم! باید حتماً یک پروفسور فرانسوی می‌آمد و این را به ما یادآوری می‌کرد تا باور کنیم که فردوسی از هومر برتر است! (البته که برتر است، ولی تا او نگوید...)

«این همه آدم معروف تو دنیا مثل گوته و هومر رو کنار گذاشته، بعد میاد میگه فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا یه سر و گردن بالاترن! » - این پاراگراف شاهکار است! انگار که مقایسه یک مسابقه‌ی گلادیاتوری است و الان آنری ماسه نتیجه‌ی نهایی را اعلام کرده و جام قهرمانی را به ایران داده است. "یه سر و گردن بالاترن!" همین است و بس!

و در نهایت، اضافه شدن خیام به لیست. نقد عامیانه حق دارد. خیام یک تافته‌ی جدا بافته است. او هم باید باشد تا پرونده‌ی مقایسه کامل شود. چون وقتی بحث از فیلسوف‌های غربی به میان می‌آید، بدون خیام که «فکر آزاد و رباعیات نابش دل همه رو برده»، احساس می‌کنیم یک جای کار می‌لنگد.

در مجموع، این نقد عامیانه، آینه‌ی تمام‌نمای ماست: ملتی که نیازمند تأیید بیرونی هستیم تا ارزش‌های درونی خود را جشن بگیریم. اما چه جشنی! وقتی آنری ماسه، آنهم از دیار «ادبیات» بیاید و بگوید شما قهرمانید، دیگر جای هیچ حرفی نیست. دم این بزرگانمان گرم که نام ایران و ادبیاتش را سر زبان‌ها انداختند... و صد البته دم آنری ماسه هم گرم که ادبیاتمان را در سطح بین‌المللی با ادبیات بقیه‌ی دنیا مقایسه کرد، و ما با این مقایسه‌ها، حسابی حال کردیم!


پ.ن: حالا یکی نیست بپرسد که آیا خود آناتول فرانس هم با سعدی مقایسه‌اش کرده‌اند یا نه؟ احتمالاً می‌گوید: «اوکی، اگر آنری ماسه گفته، پس حق با اوست!» و بس.


Comments