قره باغ کوهستانی و اسطوره های حقوق بین الملل

یکی از ویژگی‌های اصلی پاتریمونیالیسم مدرن این ایده است که نهادهای فراملی می‌توانند با تکیه بر حاکمیت قانون، گفت‌وگو و رونق اقتصادی، درگیری‌های بین‌دولتی قدیمی را مدیریت کنند. اگر دولتی شورش کند، در تئوری، نظم بین المللی آن را با شانه سرد دیپلماتیک و اقتصادی مجازات خواهد کرد. این اغلب ثابت می‌شود که یک تخیل است، همانطور که با الحاق کریمه به روسیه در سال 2014 نشان داده شد. قره باغ کوهستانی است، منطقه ای در آذربایجان که توسط جدایی طلبان ارمنی مدعی آن است. نیروهای آذری روز سه شنبه به این منطقه حمله کردند. اگرچه وضعیت دقیق میدانی مشخص نیست، اما نیروهای ارمنی موافقت کرده اند که سلاح های خود را زمین بگذارند و منطقه کوهستانی منزوی به احتمال زیاد به طور کامل توسط آذربایجان جذب خواهد شد. قره باغ کوهستانی به عنوان یک کشور بین المللی به رسمیت شناخته نشده نزدیک به سه ده به ارمنستان وابسته بوده. با این حال، استفاده از زور توسط آذری ها با شانه های بالا انداختن جامعه جهانی مواجه شده است. مانند بسیاری از درگیری های باستانی، حقوق تاریخی و حقایق کنونی به شدت مورد مناقشه است. اما روابط برابری قوی در هر دو طرف وجود دارد. این درگیری و واکنش بین المللی به آن درس های مهمی در مورد قانون و قدرت برای جهان دارد. آذربایجان ادعای حقوقی برتر نسبت به زمین دارد. زمانی که آذربایجان و ارمنستان هر دو بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، قره باغ کوهستانی یک منطقه نیمه خودمختار با اکثریت نظامی در داخل آذربایجان بود. با توجه به اینکه کرملین بر هر دو حکومت می کرد، خیلی مهم نبود. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، مرزهای داخلی آن اهمیت یافتند. این مرزها به هم ریخته شد. این بدان معناست که قره باغ بخشی از ارمنستان نخواهد بود که منجر به جنگ بین 1988-1994 شد. نیروهای ارمنی پیروز شدند و قلمرو و مناطق کوهستانی اطراف آذربایجان را که بین منطقه محاصره شده و ارمنستان قرار دارد، تسخیر کردند. این جنگ همچنین منجر به انتقال جمعیت قابل توجهی بین دو کشور شد که یادآور جنگ‌های استقلال‌طلب در قرن پیشین بود. جنگ دوم در سال 2020 با دستاوردهای چشمگیر آذربایجان به پایان رسید. بنابراین، الحاق کامل قره باغ به آذربایجان اکنون از نظر قانونی آزادسازی قلمرو آن است، هرچند که از زمان استقلال هرگز آن را به طور مؤثر کنترل نکرده است. حقایق حقوقی، اتفاقاً، شباهت زیادی به موقعیت حقوقی اسرائیل دارد، زمانی که اسرائیل در سال 1967 یهودیه و سامره - کرانه باختری - را از اردن، پس از تصرف اردن امان و اخراج یهودیانش در جنگ استقلال 1948، از اردن محافظت کرد. اما حقوق بین الملل جایگزینی برای عدالت یا اخلاق نیست. ارمنستان پیوندهای باستانی با این منطقه دارد که یکی از قدیمی ترین کلیساهای مسیحی ارتدکس در جهان را در خود جای داده است. اکثر مردم آن ارمنی هستند که پس از خاطرات قتل عام و روابط خصمانه قرن بیستم، نمی خواهند وارد آذربایجان شوند. تاریخ نشان می دهد که اکثر آنها در قره باغ کوهستانی تحت حاکمیت آذری باقی نخواهند ماند، به ویژه با توجه به ناتوانی ارتش جدید در حفاظت از آنها و عدم تمایل آذربایجان به ارائه خودمختاری قابل توجه به ساکنان. اگر باکو بتواند آنها را متقاعد کند که به عنوان یک اقلیت باقی بمانند، این نشانه قوی از حسن نیت آذربایجان خواهد بود. چندین درس از درگیری بیرون می آید. اولی مربوط به قدرت غریزه بر نهادهاست. نفرت های قبیله ای و جاه طلبی های ملی گرایانه در قرن بیست و یکم زنده هستند. جنگ زمینی به کشورهای عقب مانده یا دولت های تمامیت خواه محدود نمی شود: ارمنستان و آذربایجان هر دو عضو شورای اروپا و سازمان امنیت و همکاری اروپا هستند. تلاش های چندین دهه برای حل مناقشه بی نتیجه بوده است. در عوض، "درگیری منجمد" با برتری قاطع نیروهای باکو حل شده است. این واقعیت خصمانه درس دومی را در ادعاهای بزرگ حقوق بین الملل ارائه می دهد. حمله نهایی آذربایجان به قره باغ در پاسخ به هیچ تجاوز فوری ارمنستان نبود. نسل‌های وکلای بین‌المللی استدلال کرده‌اند که تغییرات اجباری حتی خطوط نظامی باثبات بر اساس قطعنامه 2625 مجمع عمومی سازمان ملل متحد - «اعلامیه روابط دوستانه» 1970 - غیرقانونی است و دیگر کشورها نمی‌توانند آن را به رسمیت بشناسند. اما این همیشه یک داستان تخیلی بوده و به صورت انتخابی به کار گرفته شده است. حاکمیت باکو در قره باغ به رسمیت شناخته خواهد شد. درس سوم در مورد دفاع است. کشورهایی که امنیت خود را به حامیان خارجی می سپارند - همانطور که ارمنستان با روسیه که آتش بس در مناقشه 2020 امضا کرد - این کار را با خطر انجام می دهند. زمانی که برای کمک به نمایش قدرت و اعتبار آن مفید باشد، قدرت بیشتری به چنین محدوده ای وارد می شود. دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم زمانی که زمان نامناسب است، مداخله کند، همانطور که اکنون برای مسکو چنین است. شاید جامعه بین المللی به طرف ضعیف تر رحم کند، اما این یک شرط مخاطره آمیز است. همبستگی مذهبی یا قومی یکی از انگیزه های غالب در جنگ ها، بین المللی و سیاست بود. ترکیه متحد اصلی آذربایجان است، اما به نظر نمی‌رسد چنین ملاحظاتی دیگر غرب مسیحی را هدایت کند. و خدا به کشورهایی که باید به تنهایی بایستند کمک کند.

Source: Wall Street Journal 

Comments

Popular Posts