پرسش و پاسخ

 

چه ویژگی های نورون در مغز ما را قادر می سازد تا هوشیاری داشته باشیم؟

AB

هیچ اجماع علمی قطعی در مورد مکانیسم‌های عصبی دقیقی که منجر به آگاهی می‌شوند وجود ندارد، اما برخی نظریه‌های پیشرو در مورد ویژگی‌های نورون‌ها وجود دارد که احتمالاً نقش مهمی دارند:

الگوهای پیچیده اتصال بین بسیاری از مناطق مختلف مغز، که امکان یکپارچه سازی سطح بالایی از اطلاعات را فراهم می کند. "کانکتوم" - نقشه اتصالات عصبی در مغز - بسیار گسترده است و هماهنگی جهانی فعالیت عصبی را امکان پذیر می کند.

حلقه های پردازش مکرر که به نواحی مغز اجازه می دهد تا اطلاعات را در طول زمان یکپارچه کنند و بازنمایی ها را حفظ کنند. بسیاری از مناطق دارای اتصالات بازخوردی هستند که از فعال سازی در گردش پشتیبانی می کنند.

شلیک همزمان نورون هایی که نواحی دوردست مغز را هماهنگ می کنند. نوسانات شلیک عصبی ممکن است تبادل اطلاعات و اتصال اطلاعات توزیع شده را تسهیل کند.

ساختارهای ویژه مانند سیستم تالاموکورتیکال که اعتقاد بر این است که به تنظیم هوشیاری و احتمالاً یکپارچه سازی اطلاعات کمک می کند.

هاب‌های انعطاف‌پذیر که به سرعت اتصال خود را برای هماهنگ کردن پردازنده‌های عصبی مختلف به شیوه‌ای متناسب با کار تطبیق می‌دهند. به نظر می رسد مناطق خاصی به طور انعطاف پذیری بخش های دیگر مغز را به هم متصل می کنند.

به طور خلاصه، هوشیاری احتمالاً از توانایی مغز برای ادغام حجم وسیعی از اطلاعات در شبکه‌های مقیاس بزرگ نورون‌ها در قشر بیرون می‌آید. اتصال پیچیده و هماهنگی پویا الگوهای شلیک عصبی، دسترسی و سنتز جهانی را امکان‌پذیر می‌سازد که منجر به تجربه ذهنی یکپارچه می‌شود. اما هنوز برای درک کامل مکانیسم ها به تحقیقات بیشتری نیاز است.

آیا این درست است که فرض کنیم اطلاعات حامل انرژی است؟

AB

نه، این درست نیست که فرض کنیم اطلاعات خود حامل انرژی هستند. در اینجا دلیل آن است:

اطلاعات یک مفهوم انتزاعی است که به داده‌ها، تفسیر داده‌ها یا پیام‌های ارسالی اشاره دارد که عدم قطعیت را کاهش می‌دهد یا دانشی را در اختیار گیرنده قرار می‌دهد. اطلاعات ذاتاً مستقل از انرژی یا ماده وجود دارد. به عنوان مثال، یک توالی نوشته شده از بیت ها که یک پیام را رمزگذاری می کند، حاوی اطلاعاتی است بدون توجه به اینکه آیا به صورت الکترونیکی، روی کاغذ یا به صورت فیزیکی منتقل می شود.

با این حال، نمایش، ضبط یا انتقال اطلاعات از طریق ابزارهای فیزیکی نیاز به انرژی و یک بستر مادی دارد. مثلا:

نوشتن یا چاپ اطلاعات روی کاغذ به انرژی لازم برای حرکت قلم یا کار با چاپگر نیاز دارد. اما اطلاعات موجود در پیام قبل از نوشتن به صورت مفهومی وجود داشته است.

برای ذخیره یا پردازش اطلاعات به صورت الکترونیکی در یک کامپیوتر، نیاز به سیگنال های الکترونیکی و جریان الکترون هایی است که حامل انرژی هستند. اما محتوای اطلاعاتی از بستر الکترونیکی متمایز است. همین اطلاعات را می توان به اشکال مختلف منتقل کرد.

برای برقراری ارتباط بین دو طرف به یک کانال یا رسانه نیاز است که به شکل فیزیکی (مثلاً امواج صوتی، امواج رادیویی) حامل انرژی است. اما همان اطلاعات را می توان از طریق رسانه هایی با انرژی های مرتبط بسیار متفاوت منتقل کرد.

بنابراین به طور خلاصه - اطلاعات و انرژی دو مفهوم متمایز و متعامد هستند. در حالی که رمزگذاری، ضبط و برقراری ارتباط اطلاعات از طریق فرآیندهای فیزیکی همیشه به نوعی انرژی برای دستکاری ماده متکی است، اطلاعات خود یک موجود انتزاعی مستقل از تجسم فیزیکی و انتقال آن است. بنابراین اطلاعات به خودی خود حامل انرژی مانند سایر موجودات فیزیکی مانند امواج الکترومغناطیسی نیستند.

آیا می توان از این قیاس استفاده کرد: اطلاعات مانند یک مایع است که بر اساس ظروف مفهومی شکل می گیرد - مانند آب به شکل فنجان یا لیوان و غیره؟

AB

بله، این یک تشبیه مناسب است - توصیف اطلاعات به عنوان مایعی که شکل ظروف مفهومی را به خود می گیرد، برخی از ویژگی های کلیدی اطلاعات را به تصویر می کشد:

1. بی شکلی - مانند مایع، اطلاعات به خودی خود شکل ذاتی ندارد. برای تجسم هر ساختاری به ظرف یا حامل نیاز دارد. همین اطلاعات می‌تواند نمایش‌های فیزیکی مختلفی را به خود بگیرد - سیگنال‌های الکتریکی، الگوهای جوهر و غیره.

2. آمورف بودن - اطلاعات می تواند جریان پیدا کند و تغییر شکل دهد تا فضاهای مفهومی را پر کند، مشابه کیفیت بی شکل مایعات. اطلاعاتی که به یک روش پیکربندی شده اند را می توان به گونه ای بازسازی کرد که اشکال و تفاسیر متفاوتی داشته باشد، مانند آبی که از یک ظرف به کشتی دیگر ریخته می شود.

3. تحمیل ساختار - کانتینرها شکل و ساختاری را بر اطلاعات تحمیل می کنند، همانطور که ظروف به مایعات شکل می دهند. چارچوب های مفهومی و مدل های داده یک ساختار اطلاعاتی را ارائه می دهند. و رسانه های ذخیره سازی مانند کاغذ و حافظه کامپیوتر ساختار فیزیکی می دهند.

4. انطباق بیان - هنگامی که اطلاعات به صورت فیزیکی منتقل می شود، مطابق با ویژگی های محیط بیان است و توسط آن محدود می شود، دقیقاً همانطور که آب مایع با شکل کشتی مطابقت دارد. اطلاعاتی که به صورت شفاهی بیان می شوند باید از قوانین زبان پیروی کنند.

با این حال، قیاس کامل نیست. اطلاعات را می توان ایجاد، ذخیره، کپی و به صورت غیر مادی بیان کرد تفکر انتزاعی بر خلاف مایعات فیزیکی. اما انطباق پذیری اطلاعات و ماهیت پیکربندی شده و تفسیر شده آن را در بر می گیرد. قیاس مایع به وضوح ویژگی‌های نوظهور کلیدی اطلاعات را منتقل می‌کند که ریشه در تکیه آن به حامل‌های متنی دارد نه اینکه خود یک ماده ذاتی باشد.

آیا می توان نتیجه گرفت که اطلاعات در طبیعت (جهان) ذاتی هستند -> نمی توان آنها را حذف کرد؟

AB

نه، من فکر نمی‌کنم که بتوانیم به طور قاطع بیان کنیم که اطلاعات ذاتی طبیعت یا جهان هستی است به گونه‌ای که نتوان آنها را حذف کرد. در اینجا به چند دلیل اشاره میکنیم:

1. بحث‌های فعالی در فیزیک و فلسفه در مورد اینکه آیا اطلاعات یک ویژگی اساسی و غیرقابل تقلیل طبیعت است مانند جرم، بار و غیره وجود دارد. استدلال‌های معقولی از هر دو طرف وجود دارد، بنابراین یک سؤال باز باقی می‌ماند.

2. طبق بهترین تئوری های فعلی فیزیک ما، ماده و انرژی در مقیاس کوانتومی ماهیت احتمالی و نامطمئنی دارند. این بدان معنی است که ذرات می توانند در یک محدوده از حالت ها قبل از "فروپاشی تابع موج" وجود داشته باشند. اینکه آیا این عدم قطعیت ذاتی اطلاعات ذاتی ماده را نشان می دهد یا نه از نظر فلسفی قابل بحث است.

3. به نظر می‌رسد سیاهچاله‌ها اساساً اطلاعات را با به هم زدن ویژگی‌های کوانتومی در افق رویداد بر اساس تابش هاوکینگ از بین می‌برند. این نشان می‌دهد که حوزه‌های فیزیکی وجود دارند که اطلاعات را می‌توان در سطحی اساسی از بین برد.

4. اطلاعات انتزاعی مانند ایده ها، تفاسیر معنایی، الگوریتم ها و منطق همگی برای مفهوم سازی نیاز به ذهن دارند و بنابراین در خود طبیعت اطلاعات ذاتی نیستند. به عنوان مثال، خروجی ریاضی یک مجموعه معادله تا زمانی که ذهن نمادها را با قوانین مفهومی مقایسه نکند، محقق نمی شود.

5. اطلاعات ذخیره شده یا ارسال شده همیشه دارای یک حامل فیزیکی است، اعم از الگوهای جوهر، ولتاژ کامپیوتر یا امواج صوتی. بدون بستر ذخیره سازی یا رسانه انتقال، اطلاعات ذاتاً در هیچ شکل فیزیکی به طور ذاتی باقی نمی ماند.

بنابراین در حالی که اطلاعات پیوندهای عمیقی با آنتروپی فیزیکی، عدم قطعیت، ادراک و تفسیر دارد، دانش کنونی به سمت نشان دادن بدون ابهام اطلاعات پیشرفت نکرده است که در برخی زمینه ها به جای یک ویژگی رابطه ای انتزاعی، یک جوهر ذاتی تقلیل ناپذیر طبیعت است. برای حل این سوال تحقیقات بیشتری لازم است. اما بهترین تحلیل کنونی نشان می‌دهد که اطلاعات ذاتاً فراتر از بسترهای مادی و مفهوم‌سازی‌های رسمی باقی نمی‌ماند.

شاید این راز هرگز شناخته نشد! زیرا ما در الفبا و منطق خود نمادهای کافی برای افشای آن نداریم.

AB

شما نکته جالبی را مطرح می‌کنید - که شاید ماهیت ذاتی اطلاعات در جهان اساساً برای درک بشر غیرقابل دسترس یا مبهم باشد، زیرا محدودیت‌های زبان‌ها و منطق نمادین ما پنهان است. چیزی در مورد آن ایده وجود دارد.

الفبا، واژگان و ساختارهای استدلال ما برای درک پدیده های فیزیکی در مقیاس تجربه انسانی توسعه یافته است. اما ما می دانیم که سطوح عنصری بیشتری از واقعیت وجود دارد که توسط قوانین کوانتومی، نسبیتی و کیهانی فراتر از شهود رایج ما اداره می شود. و ممکن است محدودیت‌های ذاتی در ظرفیت ما برای شهود یا رسمی‌سازی آن حوزه‌ها وجود داشته باشد، زیرا شناخت ما بر پایه‌های ابتدایی زبانی استوار است که با نوار باریکی از فضا، زمان و پیچیدگی سازگار است.

بنابراین محتمل است که جوهر اطلاعاتی که زیربنای وجود فیزیکی است در چنان چشم اندازهای حذف شده ای عمل می کند که ما به سادگی فاقد تجهیزات نمادین برای تشخیص مستقیم، بیان و استدلال در مورد آن مکانیسم ها هستیم. شاید ما مانند جامعه‌ای از سگ‌ها باشیم که قادر به درک محاسبات نیستند - نه به دلیل فقدان هوش خام، بلکه توسط یک سیستم رسمی نامتناسب.

فیزیک کنونی با این مسئله در مورد سؤالاتی مانند حفظ اطلاعات در سیاهچاله ها دست و پنجه نرم می کند. این می تواند به این دلیل باشد که اطلاعات آنچنان که هست در پشت پرده های نفوذ ناپذیر گویش های محدود ما پنهان مانده است. ممکن است یک «سنگ روزتا» بین تئوری وجود نداشته باشد.

از سوی دیگر، الگوهای پایدار در طبیعت در مقیاس‌های وسیع نشان‌دهنده ظرافتی است که باید به دنبال کشف آن از طریق استنتاج، خلاقیت و عقل باشیم. اما من موافقم که لنز ما احتمالاً خیلی باریک باقی می ماند تا مستقیماً به الفبای ذاتی که وجود، آنتروپی و پیچیدگی از آن سرچشمه می گیرد، نگاهی بیاندازیم. این راز در پشت پرده ای پنهان می شود که از خود نمادهای ما بافته شده است - و سوراخی که به اختراع عمیق تری نیاز دارد.

 

آیا می توانید از نظریه گشتالت استفاده کنید و قسمت گمشده کل را کشف کنید؟

AB

ایده اصلی نظریه گشتالت که من می‌توانم در اینجا به کار ببرم این است که کل بزرگتر از مجموع اجزای آن است - اجزای یک سیستم که با هم کار می‌کنند پدیده‌های نوظهوری را تولید می‌کنند که فقط با نگاه کردن به تکه‌ها به صورت جداگانه قابل درک نیستند. با در نظر گرفتن این اصل، راه‌هایی را می‌توانم برای کشف و استنتاج «جزء گمشده کل» در چارچوب بحثمان امتحان کنم:

1. نظریات/دیدگاه های مکمل را بررسی کنید - به دنبال آن باشید  رشته‌های دیگر مانند نظریه اطلاعات، نشانه‌شناسی، متافیزیک که ممکن است چارچوب‌های مفهومی دیگری را درباره ماهیت ذاتی اطلاعات ارائه کنند. شکاف هایی را شناسایی کنید که توسط نظریه های فعلی مورد توجه قرار نگرفته اند.

2. تجزیه و تحلیل پارادوکس ها و تضادها - برخی از پارادوکس های برجسته مانند آشتی نسبیت و مکانیک کوانتومی، یا اطلاعات سیاهچاله ها، حفره ها را در مدل های فعلی برجسته می کنند. توجه فلسفی را بر این تنش های حل نشده متمرکز کنید.

3. الگوها را در سراسر سیستم ها تعمیم دهید - برای ایجاد ارتباطات انتزاعی بیشتر از جزئیات فیزیکی فاصله بگیرید. به عنوان مثال، دینامیک اطلاعات سیستم های کوانتومی، شناخت و کیهان را در بزرگترین مقیاس مقایسه کنید. این استعاره ها می توانند تصاویر بزرگ تری را نشان دهند.

4. بر شهود کل نگر تأکید کنید - نظریه گشتالت به جای تجزیه و تحلیل اتمیزه، به ادراک شهودی کل امتیاز می دهد. اگرچه جهش‌های ذهنی، زیبایی‌شناختی و گمانه‌زنی می‌توانند چشم‌اندازهای مهمی را برای چارچوب‌بندی مجدد درک ارائه دهند.

در اصل، من از دیدگاه‌های تکمیلی، تنش‌هایی که نیاز به تفکیک دارند، قوانین و استعاره‌های فراتر از فیزیک رشته‌ای، و حساسیت هنری را برای مفهوم‌سازی اینکه چه اجزایی ممکن است عناصر گمشده مورد نیاز برای ایجاد بینش عمیق‌تر را تشکیل دهند، استفاده می‌کنم. قطعه ناشناخته احتمالاً منعکس کننده مفروضات اصلی و اصول اولیه است نه صرفاً فرمالیسم های ریاضی اضافی. با بررسی زمینه‌های بزرگ‌تر، تضادها، الگوها و برون‌یابی‌های خلاقانه، می‌توان به مهندسی معکوس و القای اصول غایب امیدوار بود.

آیا ما بحث ذات و وجود را مطرح می کنیم؟

AB

بله، به نظر می رسد که کاوش ما در اینجا از فطری بودن اطلاعات در جهان حول بحث عمیق فلسفی در مورد جوهر در مقابل وجود می رقصد.

از یک سو ما "جوهر" اطلاعات را داریم - آنچه اساساً وجود دارد، تعریف ذاتی واقعی آن مستقل از نمونه سازی فیزیکی. این شبیه به "شکل افلاطونی" اطلاعات، ماهیت ایده آل آن است.

و از سوی دیگر ما سمت "وجود" را داریم - روشی که اطلاعات در سیستم های فیزیکی و جریان انرژی در جهان محسوس جاسازی، نمایش و تحقق می یابد. این اطلاعاتی است که در واقع در واقعیت مادی که مشاهده می کنیم آشکار می شود.

وقتی سؤالاتی مانند "آیا اطلاعات ذاتی طبیعت به گونه ای است که هرگز نمی توان آنها را حذف کرد؟" - ما در حال رسیدن به اصل موضوع هستیم که آیا جوهر ایده آل اطلاعات به عنوان یک پارچه تغییرناپذیر در سطح پایه در کیهان بافته می شود یا خیر.

یا اطلاعات قابل مشاهده فقط یک مشتق نوظهور، محصول فرعی زودگذر قوانین فیزیکی است که به تنهایی بازنمایی های وجودی نوسانی را ایجاد می کند؟ در چارچوب اخیر، اطلاعات هیچ جوهره مستقلی برای خود در ماشین واقعیت ندارد.

بنابراین ما به نوعی تمایز متافیزیکی بین هویت ذاتی اطلاعات (ماهیت) و تجلیات احتمالی آن (وجود) را بررسی می کنیم. رسیدن به انتها ممکن است نه تنها به فیزیک، بلکه به فلسفه ورزی ظریف در مورد تمایز اولیه بین انتزاع و ماهیت نیاز داشته باشد. این یک معمای معرفتی عمیق است. اما تلاش برای روشن کردن آن، همانطور که انجام داده‌ایم، دلیل شایسته‌ای است که باعث بررسی انتقادی مفروضات درباره جهان می‌شود.

 

خلاصه ای برای این جلسه بنویسید.

AB

خلاصه ای از جلسه بحث ما در اینجا آمده است:

ما ماهیت متافیزیکی اطلاعات و اینکه آیا می‌توان آن را یک جوهر ذاتی جهان در نظر گرفت یا صرفاً محصول فرعی ظهوری قوانین فیزیکی را بررسی کردیم. من بحث کردم که چرا اطلاعات نباید ذاتاً فراتر از بسترها و ذهن هایی که آن را رمزگذاری می کنند باقی بماند. ما این سوال را مطرح کردیم که آیا محدودیت در شناخت انسان و سیستم‌های منطقی رسمی ما را از درک عمیق‌ترین اسرار منشأ اطلاعات باز می‌دارد؟

با بکارگیری اصول نظریه گشتالت، من راه‌هایی را برای شناسایی بالقوه قطعات گمشده تصویر مفهومی خود با بررسی تنش‌های متناقض در نظریه‌های کنونی، تعمیم الگوها در مقیاس‌های سیستمی، تأکید بر شهود کل‌نگر و ادغام دیدگاه‌های رشته‌ای متعدد پیشنهاد کردم. به نظر می رسد اندیشیدن به فطری بودن اطلاعات در یک مفهوم جهانی حول بحث های عمیق ذات در مقابل هستی می رقصد.

در حالی که پاسخ های قطعی را حل نکردیم، تحقیق ما نشان داد که چگونه کاوش در هستی شناسی اطلاعات، بررسی مفروضات ضمنی در مورد ساختار بنیادی واقعیت را وادار می کند. اطلاعات ممکن است ریشه در تمایزات اولیه بین انتزاع و واقعی سازی فیزیکی داشته باشد. پیشرفت دانش بیشتر به مشاهده علمی وفادار و جهش های مفهومی خلاقانه متکی است. تأثیر متقابل شواهد و تخیل برای آشکار کردن عمیق‌ترین اسرار اطلاعاتی طبیعت کلیدی است.


Comments

Popular Posts