جادوی پل گوگن

«موجود وحشی» ترسناک و تا حدودی جذاب سو پریدو با چهار دندان در یک چاه آغاز می‌شود. ساکنان محلی هیوا اوآ، پلی‌نزی فرانسه، آنها را در سال ۲۰۰۰ هنگام بازسازی کلبه‌ای در نزدیکی محل زندگی پل گوگن پیدا کردند. تجزیه و تحلیل علمی ثابت کرد که دندان‌ها واقعاً متعلق به نقاش مشهور هستند. وقتی گوگن در سال ۱۹۰۳ درگذشت، دو سال در هیوا اوآ بود. او تمام عمر خود را صرف جستجوی موجودات وحشی کرده بود. او که در سال ۱۸۴۸ در پاریس متولد شد، چندین سال از دوران کودکی خود را با خانواده مادری‌اش در لیما، پرو گذراند. او تا آخر عمر خود را با خصومت به عنوان یک «وحشی پرویی» خطاب می‌کرد. گوگن همیشه خود را یک بیگانه می‌دانست. حتی در حالی که به عنوان یک دلال سهام جوان پاریسی در حال شناخته شدن بود، نقاشی آماتور او قوانین را زیر پا می‌گذاشت. در آثار اولیه‌اش، مانند «باغ‌های بازار واژیرار» (۱۸۷۹)، او «رئالیسم سفت و سخت و سیال هنر آکادمیک» را رد کرد و به قلم‌موهای متنوع و رنگ‌های ناهماهنگ استادش، کامی پیسارو امپرسیونیست، روی آورد. چندین نفر از امپرسیونیست‌های اصلی، نسلی پس از خود را پرورش دادند، اگرچه پست‌امپرسیونیست‌ها به سرعت به سمت سبک‌های متمایز و فوق‌العاده منحصر به فرد حرکت می‌کردند. آخرین نمایشگاه امپرسیونیست‌ها، که در سال ۱۸۸۶ برگزار شد و بخش عمده‌ای از آن توسط مری کاسات، ادگار دگا و برت موریسو تأمین مالی شد، نه تنها حرفه گوگن، بلکه حرفه ژرژ سورا را نیز با دومین اثر ماندگارش، «یکشنبه در گراند ژات» (۱۸۸۶)، آغاز کرد. دگا تا پایان عمرش یکی از مشتاق‌ترین مجموعه‌داران گوگن باقی ماند. پست‌امپرسیونیسم به سرعت بیش از سهم عادلانه خود تصاویری را تولید کرد که در تخیل جمعی ما حک شده‌اند. تا سال ۱۸۸۹، ونسان ون گوگ، که در نمایشگاه ۱۸۸۶ شرکت کرده و سعی کرده بود با گوگن دوست شود، تابلوی «شب پرستاره» را نقاشی کرده بود. گوگن در اولین فرار خود از مکان‌هایی که آنها را بدوی می‌دانست، شروع به تدوین پست‌امپرسیونیسم نمادین خود در بریتانی کرد. او به طور فزاینده‌ای از جامعه صنعتی اروپا بیگانه شده بود. اگرچه بریتانی یک استان فرانسوی بود، اما آنقدر کاتولیک خرافی در نظر گرفته می‌شد که به بت‌پرستی نزدیک می‌شد. در سال ۱۸۸۸، گوگن یکی از شاهکارهای بزرگ تاریخ هنر غرب، «موعظه بر فراز کوه» (کشتی یعقوب با فرشته) را نقاشی کرد. امواج بلند کلاه‌های سفید برتون در پیش‌زمینه، دارندگان آنها را، همراه با ما، به مبارزه‌ای حماسی بین انسان و الوهیت، در واقعیتی موازی از قرمز درخشان (شاید الهام گرفته از مزارع گندم سیاه بریتانی در پاییز) هدایت می‌کند. از آنجا تا پابلو پیکاسو و سپس تا جکسون پولاک، این یک خط مستقیم بود. «رویای موعظه» رنگ، خط و فضا را از دنیای بصری که در آن زندگی می‌کنیم، آزاد کرد و در همان عنوانش، به آن رویا هاله‌ای مقدس بخشید. تقریباً به مدت یک قرن، با شروع از امپرسیونیست‌ها، هر نسل از نقاشان به درجه انتزاع به دست آمده توسط بزرگان خود نگاه می‌کردند و در همان جهت حرکت می‌کردند. امروز، می‌بینیم که چه انواع مختلفی از مدرنیسم در اطراف گوگن شکوفا شده است. گوگن خانواده خود را برای آزادی هنری و زندگی ارزان در اقیانوس آرام جنوبی ترک کرد. جهان، اما تبار خودآگاه و مستقیمی که گوگن بخش مهمی از آن بود، به طرز شگفت‌آوری خلاق و پرکار باقی ماند. بریتانی نه به اندازه کافی ابتدایی بود و نه به اندازه کافی اقتصادی. پس از یک سقوط مالی که به حرفه دلالی سهام او پایان داد، گوگن، که هرگز یک فرانک پس‌انداز نکرد، همسر و پنج فرزندش را رها کرد، از دوستانش پول قرض گرفت و با کنار گذاشتن ظرافت پاریسی خود به نفع رویکردی ظاهراً اصیل‌تر در جای دیگر، دنیای هنر را به سخره گرفت. دوره‌های آزمایشی ناموفق در پاناما و مارتینیک با نقل مکان جدی به تاهیتی در سال ۱۸۹۱ دنبال شد و گهگاه به پاریس و بریتانی بازمی‌گشت. انگیزه‌های گوگن قابل بحث است، اما او چندین بوم نقاشی فوق‌العاده از نظر زیبایی‌شناسی کشید، از جمله اثر او در سال ۱۸۹۲ با عنوان «مانائو توپاپائو (ارواح مردگان در حال تماشا)»، یک سرود مذهبی، با رنگ‌های بنفش، قهوه‌ای و زرد طلایی شاداب، تا اروسی ساده‌لوحانه.

وقتی او سرانجام به هیوا اوآ، در جزایر مارکیز، نقل مکان کرد، گوگن علیه دولت استعماری فرانسه و کلیسای کاتولیک شورش کرد. او در دادخواست‌ها و دادگاه از دوستان محلی خود در برابر آزار و اذیت قانونی یا روحانی دفاع کرد. برخلاف تصور رایج، او این بیماری را به دختران محلی بی‌خبر سرایت نداد. (تجزیه و تحلیل دندان‌های او که در هیوا اوآ کشف شد، ثابت کرد که او سیفلیس نداشته است.)

سیر وقایع شگفت‌انگیز است. وقتی به سال‌های پایانی زندگی گوگن می‌رسیم، همدردی شدید خانم پریدو ما را به حوادث خشونت‌آمیز یا خودخواهانه یکی پس از دیگری عادت داده است. وقتی ون گوگ در سال ۱۸۸۸ در اوج ناامیدی برای حفظ دوستی گوگن، گوش خود را برید، انتظار رفتاری ملایم‌تر از این نداشتیم. شهرت گوگن نیز اخیراً دستخوش تغییر شده است. نمایشگاهی در سال‌های ۲۰۱۷-۲۰۱۸ در موسسه هنر شیکاگو و گراند پالاس در پاریس، توجه ما را از نقاشی‌های او به مجسمه‌هایش معطوف کرد که بسیاری از آنها از چوب کنده‌کاری شده ساخته شده بودند. سرامیک قالب‌گیری شده. مجسمه‌ها، پنل‌ها و ظروف گوگن، که مدت‌ها در سایه بودند، اکنون تقریباً اصیل‌تر، ماهرانه‌تر و، غیرمنتظره‌تر از همه، خودآگاه‌تر از نقاشی‌هایش به نظر می‌رسند. در یکی از لحظات غم‌انگیزتر گوگن، تحت تأثیر سرامیک‌های موچه پرویی که جمع‌آوری کرده بود، او لیوانی را به شکل یک خودنگاره زیرکانه درآورد، با لعابی آغشته به خون که از کناره‌های آن تراوش می‌کرد، گویی می‌خواست بگوید: باشد که دشمنانم در جمجمه وحشی من به سلامتی خود بنوشند. عنوان خانم پریدو یادآور عنوان آهنگ تروگ در سال ۱۹۶۶ است که این بیوگرافی از من می‌خواهد به آن پاسخ دهم: «هنر شما قلب مرا به آواز خواندن وا می‌دارد.» این یک بیوگرافی برای هر کسی است که می‌خواهد درباره مردی که پشت هنری به‌یادماندنی و مهارنشدنی است، درباره یکی از جادویی‌ترین لحظات تاریخ اروپا و درباره نسخه‌ای به‌شدت افراطی از یک موقعیت انسانی تکرارشونده بداند. کدام یک از ما نشنیده‌ایم که ستاره‌هایی مراقبت از والدین خود را به خواهر یا برادری آرام‌تر می‌سپارند، همسرانی که سهم شریک زندگی خود را در حرفه‌شان نادیده می‌گیرند، والدینی که فرزندانشان را نادیده می‌گیرند تا رویاهای خود را دنبال کنند؟ چه کسی به خاطر کارهای نبوغ‌آمیزش مورد تقدیر قرار می‌گیرد؟ چه کسی باید چنین کند؟ دستاوردهای خودخواهان واقعی است.



Comments