نقدی بر تاریخ نگاری ایران: از اسطوره تا ایدئولوژی

مقدمه:
تاریخ ایران نه در خلأ، که در کشمکش دائمی بین «حافظه» و «فراموشی»ِ تحمیل شده نوشته شده است. مورخان ایرانی و غیرایرانی، اغلب در دام بزرگِ «الگوی یکپارچه ساز» افتادهاند: تلاش برای ساختن روایتی خطی، باشکوه و غالباً مذهبی یا ملی گرایانه از گذشته، که اغلب پیچیدگیها، تنوعها و صداهای مغفول را نادیده میگیرد. این نقد میکوشد گسستهای اصلی این تاریخنگاری را برشمارد.

۱. عصر باستان: اسطوره سازی برای مشروعیت سیاسی

  • نقد: تاریخ نگاری دوران باستان (هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان) بیش از آنکه بر اسناد و کتیبه های خودِ این دوران باشد، بر اساس منابع یونانی (هرودوت، گزنفون) و سپس روایتهای اسلامی (طبری، بلعمی) و شاهنامه فردوسی بازسازی شده است.
  • نمونه: تصویر کوروش به عنوان «منجی بشریت» در منشور کوروش، در مقابل تصویر ظالم او در منابع بابلی (مانند نبونعید). تاریخ نگاری مدرن ایرانی اغلب روایت اول را برگزیده و دومی را به حاشیه رانده است. همینطور، نبردهای ایران و یونان اغلب به شکل «شرق در برابر غرب» روایت شده، در حالی که پیچیدگی های سیاسی و اقتصادی این نبردها نادیده گرفته شده است.

۲. عصر اسلامی: حذف تدریجی پیش از اسلام

  • نقد: با ورود اسلام، تاریخ نگاری ایرانی دچار یک دوگانگی عمیق شد. از یک سو، مورخان ایرانی مانند طبری، بلعمی و بیرونی، سهم عظیمی در تمدن اسلامی داشتند سوی دیگر، تاریخ پیش از اسلام به تدریج به حاشیه رانده شد و به عنوان «عصر جاهلیت» یا دورهای اسطورهای معرفی گردید.
  • نمونه: در آثار مورخان این دوره، ایرانِ باستان نه به عنوان یک تمدن مستقل، بلکه به عنوان بخشی از تاریخ پیامبران و پادشاهان پیش از اسلام در روایت اسلامی جای گرفت. این نگاه، استمرار فرهنگی ایران را کمرنگ کرد.

۳. عصر صفویه: تاریخ نگاری به مثابه تبلیغ مذهبی

  • نقد: با برآمدن صفویه و رسمیت یافتن تشیع، تاریخ نگاری به ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به حکومت تبدیل شد. تاریخ ایران به گونهای بازنویسی شد که گویی تمامی سلسله های پیشین در انتظار ظهور یک حکومت شیعی بودهاند.
  • نمونه: افسانه سازی حول شخصیت شیخ صفیالدین اردبیلی (نیای صفویان) و ارتباط او با امامان شیعه، نمونه بارز این تاریخنگاری ایدئولوژیک است. در این دوره، تاریخِ «تسنن» ایران often مورد بی توجهی یا تحریف قرار گرفت.

۴. عصر پهلوی: ملی گرایی افراطی و بازسازی اسطورهای

  • نقد: تاریخ نگاری در دوره پهلوی، درجهت  دوره صفوی حرکت کرد. تأکید بر ایرانِ باستان و افتخارات آن، به قیمت نادیده گرفتن و حتی تحقیر دوره اسلامی ایران تمام شد.
  • نمونه: جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، نماد اوج این نگرش بود. در این روایت، «اعراب» به عنوان عامل انحطاط ایران معرفی میشدند و نقش ایرانیان در شکلگیری تمدن اسلامی نادیده گرفته میشد. این نگاه، تنوع قومی و فرهنگی ایران را برجسته میکرد و بر برتری نژاد «آریایی» تأکید داشت.

۵. تاریخ نگاری پس از انقلاب ۵۷: حاکمیت گفتمان دینی

  • نقد: تاریخ نگاری رسمی پس از انقلاب، بار دیگر بر محوریت اسلام و به ویژه تشیع بازگشت. این نگاه، تاریخ معاصر ایران (مانند نهضت مشروطه) را مبارزه روحانیت against استعمار و استبداد تفسیر میکند.
  • نمونه: شخصیتهایی مانند دکتر محمد مصدق، که در گفتمان ملی گرا قهرمان بودند، در این روایت جدید به حاشیه رانده شده آنها موردبی مهری  قرار گرفته است. ، نقش گروه ها و جنبشهای غیرمذهبی (مانند حزب توده، جبهه ملی) در تاریخ معاصر  اغلب کمرنگ یا تحریف شده است.

۶. نقدهای فراموش شده: صداهای مغفول تاریخ
عمده ترین نقد بر تمامی این رویکردها، حذف گروه ها و جنبش های مغفول است:

  • تاریخ زنان: نقش زنان در تاریخ ایران، چند ملکه یا شاعر، به ندرت به طور جدی بررسی شده است.
  • تاریخ اقوام و مذاهب: تاریخ کردها، بلوچها، ترکمنها، ارامنه، یهودیان، زرتشتیان و دیگران، معمولاً تنها زمانی روایت میشود که با مرکز قدرت ایرانی درگیر شده باشند.
  • تاریخ اجتماعی و اقتصادی: تمرکز بر تاریخ سیاسی، جنگها و سلسله ها، باعث غفلت از تاریخ زندگی روزمره، تحولات اقتصادی، تاریخ روستاییان و تاریخ شهری شده است.

جمع بندی و راهکار:
تاریخ ایران نیازمند یک «بازخوانی چند صدایی» است. تاریخی که:

  • ایدئولوژیزدایی شده باشد: وابستگی به گفتمانهای رسمی مذهبی یا ناسیونالیستی افراطی را کنار بگذارد.
  • همه جانبه نگر باشد: به جای تمرکز صرف بر مرکز و نخبگان، به حاشیه ها (اقوام، زنان، تودههای مردم) بپردازد.
  • بر اساس اسناد و روش علمی باشد: و اسطورهها را از واقعیات متمایز کند.
  • پذیرای تناقضات باشد: و ایران را نه به عنوان یک واحد یکپارچه، بلکه به عنوان یک تمدن پیچیده و چندفرهنگی با فراز و نشیبهای بسیار ببیند.

نگارش چنین تاریخِ بیطرفانهای اگرچه آرمانی دستنیافتنی به نظر میرسد، اما تلاش برای نزدیک شدن به آن، تنها راه درک واقعی و عمیق از گذشته پرپیچوخم ایران و عبرتگیری از آن برای ساختن آیندهای بهتر است.

  

Comments