مقدمه
در میان شاعران
و فیلسوفان پارسیزبان، کمتر کسی را مییابیم که همچون خیام، همزادهٔ خرد و شور،
شک و یقین، و مرگ و زندگی باشد. او که در قرن پنجم هجری میزیست، نه تنها
ریاضیدانی نابغه و منجمی دقیق بود، بلکه با رباعیات خود، ژرفترین پرسشهای بشری
را در قالب کوتاهترین فرم شعری جا داد. این نوشتار، سفری است به جهان اندیشهٔ این
حکیم نیشابوری، که در آن از مرگ میپرسیم، از زندگی میآموزیم و در نهایت، به «دم»
حال پناه میبریم.
۱. خیام
که بود؟ دانشمندِ شاعر یا شاعرِ دانشمند؟
اواسط قرن پنجم
هجری در نیشابور، در دوران حکومت سلجوقیان، کودکی متولد شد که نامش "غیاثالدین
ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام" گذاشته شد. شهرت او به "خیام" به
احتمال زیاد از شغل پدرش، "خیمهدوزی" گرفته شده است. خیام
را باید یکی از آخرین نوابغ همهفنحریف تاریخ تمدن اسلامی دانست که در فلسفه،
ریاضیات، نجوم و پزشکی تبحر داشت. از مهمترین دستاوردهای علمی او، مشارکت در تدوین تقویم
جلالی است که از تقویم میلادی دقیقتر است. با این حال، آنچه نام خیام را در دل
تاریخ جاودانه کرد، رباعیات اوست؛ شاعرانی که خودش به دلیل وابسته نبودن به دربار
و مداحی، به صورت حرفهای دنبال نکرد.
۲. جهانبینی
خیام: ستونهای اصلی اندیشه
اندیشه خیام را میتوان بر چند ستون اصلی استوار
دانست:
- تأکید
بر انسان و خرد اینجهانی: خیام
را میتوان از پیشگامان "انسانمحوری" (اومانیسم) در تاریخ اندیشه
دانست. او در روزگاری که تفکر غالب، انسان را وسیلهای برای اهداف ماورایی میدانست،
باور داشت که "مقصود ز جمله آفرینش، مائیم" و بر نقش عقل و خرد در
درک موقعیت انسان در همین جهان تأکید میکرد.
- حیرت
در برابر راز آفرینش: خیام
فیلسوفی شکاک بود که پاسخهای از پیش آماده را نمیپذیرفت. او با نگاهی
نقادانه، به طرح پرسشهای بنیادین دربارهٔ جهان و آفرینش میپرداخت:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست؟
گر خوب نیامد این بنا، عیب که راست؟
ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست؟
این حیرت، نه از روی جهل، که از ژرفنگری یک
خردمند برمیخیزد.
- گذرا
بودن زمان و فرصتِ زندگی: خیام
با بصیرتی خاص، بر گذرا بودن عمر و فرصت کوتاه زندگی تأکید میکند. از نگاه
او، گذشته رفته و آینده نیامده است و تنها چیزی که در اختیار انسان است،
"دم" حال است:
از دی گذشت هیچ از او یاد مکن
فــردا که نیامدست فــریاد مکــن
بـــرنامده و گذشتــه بنیاد مک
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
مرگ، محوریترین
و پررنگترین مضمون در رباعیات اصیل خیام است. او با نگاهی واقعبینانه و بدون
توهم، به این پدیده مینگرد و از آن به عنوان "سفری بیبازگشت" یاد میکند
که هیچ کس از آن خبری نیاورده است:
از جملۀ رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید راز؟
پس بر سر این دوراهۀ آز و نیاز
چیزی نگذاری که نمیآیی باز
این نگاه، او
را به سوی یک حکمت عملی سوق میدهد: دل نبستن به جهان فانی.
۴. پاسخ
خیام به پوچی: فلسفهٔ "دم غنیمت شمر"
خیام پس از
پذیرش گذرا بودن زندگی و حیرت در برابر راز مرگ، به دنبال پاسخی برای "چه
باید کرد؟" میگردد. پاسخ او، نه عقبنشینی به عرفانِ ریاآلود و نه فروافتادن
در ورطه ناامیدی است، بلکه دعوتی است به زندگی آگاهانه در لحظهٔ اکنون:
چون میگذرد عمر چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چــو پـــر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش کــه بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ بـــه غره آیـــد از غره بـــه سلخ
نکته ظریف اینجاست که "می" در اندیشه
خیام، تنها یک نوشیدنی زمینی نیست، بلکه نمادی است از:
- سرخوشی
و رهایی از غم دنیوی
- ابزاری
برای زدودن ریا و رسیدن به حقیقت وجود
- شرکت
در مهمانی هستی، پیش از آن که سفره چیده شود
۵. آیا خیام کافر بود؟ نگاهی به جنجالبرانگیزترین جنبهٔ اندیشه او
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند کـه آنچـه او گفت نیم
لیکن چـو در این غـم آشیان آمده ام
آخـر کم از آنکه من بدانم کـه کیم؟
تحقیقات جدید
نیز نشان میدهد که او بر قرآن و احادیث اشراف کامل داشته و از مضامین آنها در
اشعارش بهره برده است. بنابراین، بهتر است به جای برچسبزنی، او را
متفکری جستجوگر بدانیم که جواب نهایی را نه در dogmaها، که در سفر درونی هر فرد جستجو میکرد:
قومی متحیرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
در جهان
پرهیاهوی امروز که انسان بیش از هر زمان دیگری در معرض احساس پوچی و اضطراب وجودی
قرار دارد، اندیشههای خیام میتواند همچون دارویی شفابخش عمل کند. روانشناسی
مدرن، تمرکز بر لحظهٔ حال (ذهنآگاهی) را یکی از کلیدهای سلامت روان میداند و
خیام قرنها پیش، بر همین نکته تأکید داشت. او به ما میآموزد که به جای غرق شدن
در حسرت دیروز یا ترس از فردا، زندگی را در همین "دم" جاری کنیم، شاد
باشیم و از موهبت هستی، هرچند گذرا، نهایت استفاده را ببریم.
ای دوست غم جهان بیهوده مخور
Comments
Post a Comment